اضطراب معنا

روزنوشت های آموخته -معنای زندگی

روزنوشت های آموخته -معنای زندگی

کیمیاگران واقعی سرب را به طلا تبدیل نمی کنند بلکه آنها جهان را به کلمات تبدیل می کنند(ویلیام گاس)
------
کسی که به بیرون می‌نگرد رویاپردازی می‌کند، کسی که به درون می‌نگرد بیدار می‌شود.(یونگ)
------
در این منزلگاه تلاش می شود گوشه ای از آموخته های خویش را برای جستجو ی معنای زندگی که گاها اضطرابی در درون آدمی بوجود می آورد بنگارم.ما دائما در حال مدل کردن هستی برای آرایش جدیدی از افکار خویش برای جستجوی حقیقت ایم ولی حقیقت سیال هست و ما دائما پی آواز حقیقت میدویم اما حقیقت گریزپاست و رسیدنی درکار نیست.

عشق و معنای زندگی

شنبه, ۱۳ فروردين ۱۴۰۱، ۱۰:۵۵ ب.ظ

در کلید واژه های هستی اگر ده کلمه انتخاب کرده باشیم عشق در صدر آن می درخشد و حداقل تکلیف خویش را قبل از ترک این دنیا با آن مشخص کنیم و به این هنر آراسته باشیم.

بزرگان زیادی درباره عشق سخن گفته اند و کتاب های زیادی درباره عشق نوشته شده و هر کدوم از زاویه ای به آن نگاه کرده است.شاعر،فیلسوف،روانشناس و عارف عشق ورزیدن را هر یک بگونه ای بما تصویر کشیده اند. چیزی که فهمیدم این هست که عشق "معنای زندگی" و سوال بنیادینی که درباره آن هست می باشد ،مثل اینکه آیا زندگی ارزش زیستن دارد عشق این این مساله را حل کرده.فقط چهار سوال باارزش درباره زندگی وجود دارد:


1.چه چیزی مقدسه؟
2.ماهیت روح از چیست؟
3.چه چیزی ارزش زندگی کردن را دارد؟
5.چه چیزی ارزش مردن را دارد؟


جواب همه اینها عشق است.حافظ هم گفته ،عاشق شو ارنه روزی کار جهان سرآید/ ناخوانده نقش مقصود از کارگاه گیتی...انگار هستی بر مدار عشق و مستی می چرخد بقیه اش صورت پرستی هست و عاری از معنای عمیق.موضوع دیگر این هست که عشق به ابتذال کشیده نشود و حفظ فضیلت عشق حرکت بر روی شمشیر دو لبه هست و کاری هست بس ظریف و شکننده.
عشق ساحت هایی دارد که در زمان ها و موقعیت های مختلفی از خودش پرده برداری می کند اینجا هم نگاه روانشناسی و فیزلوژیکی و فلسفی و عرفانی هر کدام از یک ساحتی به عشق پرداخته اند و هر یک در جایگاه خویش ارزشمند هستند و بخشی از مسائل زیست جهان ما را حل و فصل می کنند. پس نگاه یک بعدی به عشق فروکاستن معنا و عمق عشق به یک ساحت و غافل شدن از  لایه های دیگر آن هست.اگر از بعد روانشناسی به عشق نگاه کنیم مجبوریم به کتاب های کارل گوستاو یونگ که به موضوع "کهن الگو ها و سایه ها "و جنبه زنانه و مردانه انسان (آنیما-آنیموس) پرداخته هم سری بزنیم تا با روانکاوی خویش و سایه های درونی خویش در شناخت انسان و عشق بیشتر عمیق شویم.چون بدون شناخت ناخودآگاه انسان بسیاری از منویات درونی ما و نقشه راه زندگی سر از ناکجاآباد درخواهد آورد.حال رولومی و هنر عشق ورزیدن هم جای خود دارد.

هر چند از نگاه روانشناسی اگزیستانسیال عشق می تواند یک مساله وجودی هم باشد که با بود و نبود آن انسان دچار اضطراب وجودی می شود و به دامن آن پناه می برد.اروین یالوم هم در کتاب روان درمانی اگزیستانسیال چهار نوع اضطراب برای انسان بر می شمارد: اضطراب مرگ،تنهایی،پوچی و آزادی که به نوعی عشق هم در این طوفان پرتلاطم اضطراب چهارگانه  دست و پا می زند و با سوار بر قایق خویش دل به دریای آنها می سپارد. تا شاید در این زندگی ناسوتی برای خودش معنایی دست و پا کند.

وودی آلن در دیالوگی از فیلم عشق و مرگ هم گفته :

«عشق ورزیدن یعنی رنج کشیدن، اگه کسی نمی‌خواد رنج بکشه نباید عاشق بشه! اما بعد از «عاشق نبودن» رنج می‌کشه. بنابراین، عشق ورزیدن یعنی رنج کشیدن: عشق نورزیدن هم یعنی رنج کشیدن: رنج کشیدن یعنی رنج کشیدن. شاد بودن یعنی عشق ورزیدن، پس شاد بودن هم یعنی رنج کشیدن. اما رنج کشیدن باعث می‌شه آدم شاد نباشه. بنابراین برای اینکه یه نفر شاد نباشه باید عشق بورزه یا عشق بورزه که شاد نباشه یا از شادی زیاد رنج بکشه…

To love is to suffer. To avoid suffering one must not love. But then one suffers from not loving. Therefore, to love is to suffer. Not to love is to suffer.”
Woody Allen

معادل وطنی این دیالوگ وودی آلن در یک فیلمی شعر معروف حافظ هم می تواند باشد:

الا یا ایهاالساقی ادرکاسا وناول ها ....که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها...


فضیلت عشق:
ولی غایت عشق ورزی ندیدن خویش و حل شدن در جهان هستی است.به قول سعدی :

به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست /عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست.

غزالی هم در سوانح العشاق از چهره عشق حقیقی و راستین هم خوب پرده برداری کرده است که به نوعی روانشناسی عشق است.

دایره بزرگ:
دایره ای کشید و مرا بیرون گذاشت
و نام کافر و طاغی و نامهای زشت دیگر بر من نهاد،
اما من و عشق آنقدر فهم و ذوق داشتیم که دراین بازی برنده شویم.
ما دایره ای بسیار بزرگتر کشیدیم که او را نیز در برگرفت.
(شعر از ادوین مارکهم)

 

.......

من عشقم را در سالِ بد یافتم
که می‌گوید «مأیوس نباش»؟
من امیدم را در یأس یافتم
مهتابم را در شب
عشقم را در سالِ بد یافتم
و هنگامی که داشتم خاکستر می‌شدم
گُر گرفتم.
-شاملو

این مطلب با منابع بیشتری از عرفان،فلسفه و روانشاسی تکمیل خواهد شد.

 

منابع کلیدی جهت مطالعه بیشتر: سوانح العشاق غزالی- هنر عشق ورزیدن رولومی-پرتاب های فلسفه(اردبیلی)-مولانا-حافظ-سعدی-ارسطو- عمر دوباره(مصطفی ملکیان)-اروین یالوم(رواندرمانی اگزیستانسیال)- وودی آلن- ضیافت افلاطون-آنیما وآنیموس- اونامونو (درد جاودانگی)- حسن زاده آملی(فلسفه و عرفان)-عقل و شهود -

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۱/۱۳
محمد نصیری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی