عشق و کیمیای کار-جبران خلیل
آنگاه المیترا گفت با ما از عشق سخن بگوی.
پیامبر سر برآورد و نگاهی به مردم انداخت، و سکوت و
آرامش مردم را فراگرفته بود. سپس با صدائی ژرف و رسا گفت:
هر زمان که عشق اشارتی به شما کرد در پی او
بشتابید،
هرچند راه او سخت و ناهموار باشد.
و هر زمان بالهای عشق شما را در بر گرفت خود را به
او بسپارید،
هر چند که تیغهای پنهان در بال و پرش ممکن است شما
را مجروح کند.
و هر زمان که عشق با شما سخن گوید او را باور کنید،
هرچند دعوت او رویاهای شما را چون باد مغرب در هم
کوبد و باغ شما را خزان کند.
زیرا عشق، چنانکه شما را تاج بر سر می نهد به صلیب
نیز می کشد.
و چنانکه شما را می رویاند شاخ و برگ شما را هَرَس
می کند....
جبران خلیل
شاعر و نویسنده شهیر لبنانی، درباره تاثیر عشق به کار، از زبان شخصیت اصلی کتاب
پیامبر میگوید:
شما را اگر توان نباشد که کار خود به عشق درآمیزید
و پیوسته بار وظیفهای را بیرغبت به دوش میکشید،
زنهار دست از کار بشویید و بر آستان معبدی نشینید
و از آنان که به شادی، تلاش کنند صدقه بستانید
زیرا آنکه بیمیل، خمیری در تنور نهد، نان تلخی
واستاند که انسان را تنها نیمه سیر کند
و آنکه انگور بهاکراه فشارد، شراب را عصارهای
مسموم سازد .و آنکه حتی به زیبایی آواز فرشتگان نغمهساز کند،
چون به آواز خویش عشق نمیورزد،
تنها میتواند گوش انسانی را بر صدای روز و نجوای
شب ببندد
کار تجسم عشق است.
از نظر خلیل جبران، کار باید با چنان عشقی انجام
شود که انگار، برای معشوق و محبوب خود دارید کار میکنید و انگار هر کار کوچک شما
را، تمام مُردگانی که رفتهاند، دارند به خوبی تماشا میکنند و کار خوب، آن است که
بخشی از خود را در آن بدمید.
برگرفته از کتاب پیامبر
اثر جبران خلیل جبران
ترجمۀ حسین الهی قمشه ای