گزیده ای از مناجات شهید چمران
خدایا! عذر میخواهم از این که در مقابل تو می ایستم و
از خود سخن میگویم و خود را چیزی به حساب میآورم که تو را
شکر کند و در مقابل تو بایستد و خود را طرف مقابل به حساب آورد!
خدایا! تو را شکر میکنم که اشک را آفریدی،
که عصاره حیات انسان است، آنگاه که در آتش عشق میسوزم،
یا در شدت درد میگدازم، یا در شوق زیبایی و ذوق عرفانی
آب میشوم، و سروپای وجودم روح میشود، لطف میشود،
عشق میشود، سوز میشود، و عصاره وجود بصورت اشک،
آب میشود و به عنوان زیباترین محصول حیات، که وجهی به عشق
و ذوق دارد، و وجهی دیگر به غم و درد، بر دامان وجود فرو می چکد.
اگر خدای بزرگ از من سندی بطلبد، قلبم را ارائه خواهم داد،
و اگر محصول عمرم را بطلبد، اشک را تقدیم خواهم کرد.
خدایا! تو را شکر میکنم که به من درد دادی و نعمت درک درد
عطا فرمودی، تو را شکر میکنم که جانم را به آتش غم سوزاندی،
و قلب مجروحم را برای همیشه داغدار کردی، دلم را سوختی
و شکستی، تا فقط جایگاه تو باشد.
خدایا! تو را شکر میکنم که مرا بی نیاز کردی،
تا از هیچکس و از هیچ چیز انتظاری نداشته باشم.
خدایا! راهنمایم باش تا حق کسی را ضایع نکنم، که بی احترامی
به یک انسان، همانا کفر خدای بزرگ است.
خدایا! مرا از بلای غرور و خودخواهی نجات ده،
تا حقایق وجود را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم.
خدایا! خوش دارم گمنام و تنها باشم،
تادر غوغای کشمکشهای پوچ مدفون نشوم.
خدایا! تو را شکر میکنم که لذت معراج را بر روحم ارزانی داشتی،
تا گاهگاهی از دنیای ماده درگذرم، و آنجا جز وجود تو را نبینم و
جز «بقاء»ی تو چیزی نخواهم، و بازگشت از «ملکوت اعلی»
برای من شکنجه های آسمانی باشد که دیگر به چیزی دل نبندم
و چیزی دلم را نرباید.
نیایش های عارفانه و عاشقانه دکتر چمران نشان دهنده ی اخلاص ایشان است. کسی که خودش را تنها برابر خدا موظف می داند. به قول خودش شاید جهد و تلاشش در دنیا بیشتر از دیگران باشد اما به هدف دنیا این کار را نمی کند. خود دنیا و زیبایی های آن برای او بی ارزش است. او غم و درد خود را با خدا در میان می گذارد.
نیایش دیگری از شهید چمران که دقایقی قبل از شهادت به رشته تحریر درآورده بسیار دوست میدارم:
ای حیات با تو وداع می کنم
با همه زیبائیهایت ، با همه مظاهر جلال وجبروتت، با همه کوهها وآسمانها ودریاها وصحراها، با همه وجود وداع می کنم. با قلبی سوزان وغم آلود به سوی خدای خود می روم واز همه چیز چشم می پوشم. ای پاهای من، میدانم شما چابکید، می دانم که در همه مسابقه ها گوی سبقت از رقیبان ربوده اید، می دانم فداکارید، می دانم که به فرمان من به سوی شهادت صاعنقه وار به حرکت درمی آئید ، اما من آرزوئی بزرگتر دارم، من می خواهم که شما به بلندی طبع بلندم، به حرکت در آئید، بقدرت اراده آهنینم محکم باشید، بسرعت تصمیمات وطرحهایم سریع باشید. این پیکر کوچک ولی سنگین آرزوها ونقشه ها وامیدها ومسئولیتها را به سرعت به هر نقطه دلخواه برسانید.در این لحظات آخر عمر آبروی مرا حفظ کنید. شما سالهای دراز به من خدمت کرده اید، از شما می خواهم که این آخرین لحظه درا به بهترین وجه ادا کنید. ای پاهای من سریع وتوانا باشید، ای دستهای من قوی ودقیق باشید، ای چشمان من تیزبین وهوشیار باشید، ای قلب من، این لحظات آخرین را تحمل کن، ای نفس، مرا ضعیف وذلیل مگذار، تا چند لحظه بیشتر با قدرت واراده صبور وتوانا باش به شما قول می دهم که پس از چند لحظه همه شما در استراحتی عمیق وابدی آرامش خود را برای همیشه بیابید وتلافی این عمر خسته کننده واین لحظات سنگین وسخت را دریافت کنید. من، چند لحظه بعد به شما آرامش می دهم ....
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.