میوه معرفت (هلوی معرفت)
در یکی از روزهای گرم تابستان میوه خوشرنگ و آبدار هلو را که تازه از بازار خریده بود در دست اش گرفت و می خواست بر روی مبل راحتی آنرا گاز بزند ولی زیبایی دو چندان رنگ میوه که قبل از خوردن در دهانش آب انداخته بود او را به تامل وادار کرد ؛ لحظه ای مکث کرد آخر چگونه این میوه را بخورم در صورتی که هوشیار نیستم این جرقه کوچک بود که عقربه های زمان را در ذهن او به عقب برگرداند فیلمی از گذشته این میوه در ذهن او به نمایش در آمد که در سکانس هایی از آن می دید دستی که این میوه زیبا را پرورانده و شب و روز نگهبانی نموده و آب و کود داده تا به بار بنشیند و دستی که درخت آن را کاشته و سال ها در انتظار به میوه نشستن آن شده است آری این میوه 200 گرمی خیلی حرف برای گفتن داشت اگر گوش شنوایی بوده باشد صدای بال های زنبور و حشره ای که بر گل های آن نشسته و گرده افشانی کرده را می شنید و صدای چکاوکی که لحظه ای برشاخه آن نشسته و آواز خوانده است تا ذرات این میوه را به رقص و سماع آورد.این میوه خوشمزه و آبدار در همراهی روز با فوتون های خورشید انرژی گرفته و در دل سکوت شبانگاهی با ستاره و ماه خلوت کرده تا از خامی پخته شود.
اگر کمی گوش ات را تیزتر کنی میتوانی نجواهایی را که باغبان با این درخت و خدای خویش داشته بشنوی و غم و رنجهایی را که پای این درخت چال کرده بشنوی و اینگونه با رنج های بشریت همدل شوی.
این میوه حتی می تواند صدای رودخانه و نهرآبی که از کنارش گذشته را برایمان انعکاس دهد.صدای غرش رعد و برق ابر بهاری را که تازه شکفته بود برایم دوباره همچون صدای مهیبی در دل کوهی به صدا در بیاورد.
این میوه حتی می تواند صدای باد نوروزی را که همچو نفخ صوری دمیده بود تا درخت خفته در خاک را بیدار نماید در وجود خفته من بدمد.
آری دانه این میوه حتی می تواند از اعماق تاریخ زیست کره خاکی برایم سخن بگوید که چگونه نسل به نسل شجره نامه و هویت خود را از دوره های زمانی مختلف زمین در DNA خویش حمل کرده است و به دست من رسیده.
آه این میوه چقدر صدای انفجار مهیب بیگ بنگ می دهد و بوی غبار ستاره ها.
آری این میوه حتی می تواند صدها راز پیچیده در نحوه رشد آن که علم بشری تا حال کشف کرده بگوید اینکه چگونه ریشه های این درخت از دل خاک مرده همچنین میوه خوش طعم و زیبایی به بار می آورد و ذرات خاک پس از طی فعل و انفعلات پیچیده شیمایی و ترکیب آن با یکدیگر و فتوسنتز برگ ها به شکوفه می نشیند و رشد و نمو می کند و تبدیل به میوه پخته می شود.
آه خدای من! ببین چه گل زیبایی می بینم که از دل برگهای این درخت هلو به من لبخند می زند و تمامی زیبایی های هستی را در خودش یکجا جمع کرده است این گل چه بوی معطری دارد انگار بوی معشوق می دهد.اگر در بین این همه جلوه های زیبایی هستی تنها زیبایی گل را میدیدم برایم کافی بود.حالا این میوه ثمره این گل لطیف و زیباست که برایم هدیه شده هست.چه هدیه ای بهتر از دامن این گل لطیف و زیبا.
آری این میوه می تواند مثل کتاب آفرینشی مثنوی ها در خصوص مبدا و منشا هستی و آفریدگارش و حتی وجود بهشتی دیگر در عالم دیگر مثل پرده سینما به نمایش دربیاورد که تصویر آن اینگونه در حیات زمینیان منعکس شده است.
آری امروز این میوه با کمی تامل قبل از خوردنش مفهوم جاودانگی و ابدیت را به من فهماند و پس از خوردنش عشق جاودانه را باز خواهم یافت.
آه ای مائده های زمینی! ممنون از این همه سفره رنگین که در پای من ریختید.
آه ای ابر و باد و مه و خورشید و فلک! ممنونم از این همه تلاش برای من.
آه ای خدای عزیز! ممنون از این همه لطف و زیبایی.
-روزنوشت ها (# مراقبه طبیعت# زندگی در لحظه)
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.