ذره ذره کم می شوی
با گذر زمان ذره ذره کم می شوی...
از یقینی که داشتی
از ایمان ،صداقت و خلوصی که داشتی
از زیبابینی و لطافت روحی که داشتی
از عشقی که مثل پرنده پر می کشید
ذره ذره کم می شوی و مثل یخی قطره قطره آب می شوی...
نه مهری نه وفایی
نه دردی نه غمی
همه اش بوی خودخواهی و خودپرستی
و فراموش کردن خود ، خدا و دیگران
و تبدیل شدن به سنگ بی خاصیت
کم می شوی اما چگونه؟
با ماندن در خود با دروغ، ریا،ظلم،بدگویی،طمع،خشم و نفرت،شهوت و عصیان...
با چشم و گوش و زبان بدون پرده
و خلاصه با لبیک گفتن های پی درپی به دعوت شیاطین انس و جن..
با کم شدنت دیگر دلت برای خدا تنگ نمی شود
فرشتگان نیز کم کم از کنار تو دور می شوند
دوستان و آشناهایت هم این کم شدنت را می بینند و کم کم جای آنها خالی می شود
حتی پرندگان و چرندگان نیز با دیدن تو می هراسند و می گریزند
چون تو دیگر مامن آرامش و مهر نیستی
و تبدیل به هیولای هزار شاخ شده ای
می بینی خیلی راحت کم می شوی قطره قطره...
(روزنوشت ها)
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.