من های سایه به سایه
این همه منیت تا کی...؟
جان من مگر من های سایه به سایه را نمی بینی؟
همیشه دغدغه داریم که نامی از من در میان جمعی باشد
همیشه مترصد این هستیم که در دلو گوشهایمان نام من را بریزند
همیشه در فکر آنیم که بر روی هر اثری نامی از من بر جای ماند.
هماره چشمهایمان در جستجوی نامی از من در صفحات گیتی است.
هماره زبان ما در تقلا برای زمزمه نام من است.
آری چشم ، گوش و زبان و دست و پا در خدمت من است تا نگذارند ردپای من از صفحات روزگار حذف شود
فکرها می زایند و می گویند "من"...فقط من همه چیز را می دانم و دیگران مستمع محض اند.فقط من حق ام دیگران ناحق.
تخیلات سایه به سایه با مایند و می گویند سهم و امتیاز من باید بیشتر از همه باشد چیزهای خوب و زیبا باید مال من باشد و این خواستن تا جایی ریشه می دواند که همه کره زمین را می خواهد ببلعد.
دل می گوید می خواهم همه نگاه ها به سمت من معطوف بشود و من بشوم بازیگر نقش اول هر صحنه ای و همه باید به من عشق بورزند و دوستم داشته باشند
دل می گوید من زاهد و عاشق حقیقی هستم پس نباید فاصله ای بین عرش و فرش وجود داشته باشد.
با این همه خواستن های خودخواهانه حتی انتظار دارم خدا هم بیشتر از سایرین به من توجه نماید و بیشتر از دیگران به من ببخشد.
این من بی وقفه در وجود من به انعکاس در آمده است و می رود پژواک آن گوش فلک را کر نماید.
این بت ویران گر هر آن می گوید: من...من...من...!!!
این ما و منی جمله ز عقل عقال هست
در خلوت مستان نه منی هست نه مایی
(روزنوشت ها)
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.