اضطراب معنا

روزنوشت های آموخته -معنای زندگی

روزنوشت های آموخته -معنای زندگی

کیمیاگران واقعی سرب را به طلا تبدیل نمی کنند بلکه آنها جهان را به کلمات تبدیل می کنند(ویلیام گاس)
------
کسی که به بیرون می‌نگرد رویاپردازی می‌کند، کسی که به درون می‌نگرد بیدار می‌شود.(یونگ)
------
در این منزلگاه تلاش می شود گوشه ای از آموخته های خویش را برای جستجو ی معنای زندگی که گاها اضطرابی در درون آدمی بوجود می آورد بنگارم.ما دائما در حال مدل کردن هستی برای آرایش جدیدی از افکار خویش برای جستجوی حقیقت ایم ولی حقیقت سیال هست و ما دائما پی آواز حقیقت میدویم اما حقیقت گریزپاست و رسیدنی درکار نیست.

در جستجوی آرامش

يكشنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۹، ۰۹:۳۵ ب.ظ

نوشتن، هزار و یک فایده دارد. یکی از فواید نوشتن آن است که فرصت خوبی برای نظم بخشیدن و پیراستن اندیشه‌های نویسنده به وجود می‌آورد. با نوشتن می‌توان اندیشید و اندیشه‌های خود را از غربال خود انتقادی گذراند و در ویترین واژه‌ها گذاشت. آن‌ گاه از بیرون، به آن‌ چه در ذهن‌ گذشته نگاه کرد و زشت و زیبای آن را بهتر دریافت. با نوشتن می‌توان یاد داد، یاد گرفت، به خاطر سپرد، حتی از یاد برد و در نهایت این که با نوشتن می‌توان وزن و ارزش سرمایه‌ها یا دل مشغولی‌های فکری و فرهنگی خود را بهتر شناخت. شاید به همین خاطر است که عده‌ای مدعیان عرصه فکر و فرهنگ، از نوشتن طفره می‌روند.

 

شاید بی‌راه نباشد اگر گفته شود آرامش، مشترک‌ترین مقصد و مقصود همه انسان‌های سراسر تاریخ است. آرامش، آرزوی مشترک همه انسان‌ها است، و البته آرزویی دیریاب و دشواریاب و حتی گاه دست‌نیافتنی. هر گام که به آرامش نزدیک‌تر می‌شویم، او از ما دورتر می‌شود و هر چه بیشتر در پی‌اش می‌دویم سرگردان‌تر می‌شویم. نهاد ناآرام انسان، در جست‌وجوی کیمیای آرامش، هزار راه رفته است و هزار راهِ نرفته در پیش دارد.

تاریخ رقت‌انگیز زندگی بشر، آینه آوارگی‌ها و سرگشتگی‌های او برای دست یافتن به اکسیر آرامش است. بشر برای به چنگ آوردن این کیمیای ناب، گاه به دامن شعر و موسیقی آویخته و گاه سر به بیابان فلسفه و عرفان گذاشته؛ روزی دل به طوفان عشق سپرده و روزی دیگر خود را در آغوش دین انداخته؛ چندی سر بر بالین اسطوره و افسانه نهاده و چندی در پی آواز حقیقت دویده؛ چندی بر اسب شهوت و قدرت تاخته، و چندی به سراب شهرت و ثروت چشم دوخته است. اما افسوس که هر چه هست سراب است و جز آرامشی کوتاه و گذرا نمی‌بخشد. دریغ از جرعه‌ای آرامش زلال و بی‌زوال که دل بی‌قرار او را تسکین دهد و آتش درون او را فرو بنشاند. نفس برآمد و کام از تو بر نمی‌آید.

 مولانا گفته

جمله بی‌قراریت از طلب قرار تست            طالب بی‌قرار شو تا که قرار آیدت.

بر این گمانم که سرچشمه آرامش راستین را در سرزمین اخلاق باید سراغ گرفت. اخلاق، شاید آخرین دستاویز بشر برای رهایی از تنگی‌ها و تاریکی‌ها باشد. جز با مروت و مدارا، و جز با همدلی و هم‌زیستی مداراگرانه به ساحل آرامش نمی‌توان رسید. ادبیات و شعر و موسیقی، علم و فلسفه و عرفان، عشق و دین، افسانه و حقیقت، شهوت و قدرت، و شهرت و ثروت، اگر با گوهر اخلاق در نیامیزد، نه‌تنها انسان را تسلا نخواهد بخشید که بسا رهزن او در این کوشش مدام نیز خواهد شد. میوه آرامش را جز از درخت اخلاق نباید به انتظار نشست.

کتاب در جست و جوی فرهنگ و فرزانگیروح الله سلیمانی پور 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۱/۱۰
محمد نصیری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی