کتاب دائو دجینگ-لائوزه
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست
(حافظ)
این کتاب از مجموعه کتاب های شهودی که به نوعی خاستگاه عرفان چینی و دائوئیسم هم است کتابی حکیمانه به غایت زیبا و دلنشین حاوی نکات اخلاقی فرزانگان و تدبیر ملوکانه که به نوعی می خواهد ما را از این حصارها و زنجیرهای ذهنی رها سازد ایستگاه آخری که هر انسانی یک روزی بدان خواهد رسید.شاید بخش هایی از این کتاب پارادوکسیکال باشد به هر روی درونمایه اصلی آن رهایی از وابستگی هاست.
تا فضل و عقل بینی بیمعرفت نشینی/ یک نکتهات بگویم خود را مبین که رستی
حافظ
"تائو" مبدأ و جوهر نهانى جهان را نوعى ظلمت و بى شکلى مى داند که توصیفش از آن به قدرى به "عدم" نزدیک است که سخت بتوان آن را منطبق بر مفهوم رایج "خدا" دانست.
بر اساس حکمت تائو سالک با رسیدن به این ظلمت و عدم است که به آرامش مى رسد: با رها کردن اندیشیدن و همۀ دانش هایش، با واگذاشتن "ذهن" و رسیدن به "بى ذهنى" و یکسره متحد شدن با "عین". تائو مى گوید همۀ بلایا و رنج ها و تیره بختى هاى بشر، به خاطر همین "ذهنیت" و توهم "تشخص" است، و در صورتى که بشر تشخصش را کنار بگذارد، آرامش طبیعت بر زندگى بشر هم حکمفرما خواهد شد.
تائو که در اصل آیینی چینی بود، پس از ورود بودیسم به چین، با آن ترکیب شد و شاخه ای مهم از بودیسم را ساخت که امروزه شناخته شده ترین شاخۀ بودیسم در دنیای غیربودایی است: ذن بودیسم.
کتاب "تائو ته چینگ" اصلی ترین کتاب آیین تائو است و مجموعه ایست از ۸۱ گفتاورد کوتاه و شعرگونه حول زندگی ای توأم با آرامش درونی و حکومت کردن بدون اعمال قدرت.
اسم کتاب، به معنای "کتاب راه نیکی" است و آن را عموماً به "لائو تسو" حکیم چینی نسبت می دهند که دو هزار و ششصد سال قبل می زیست. معروف است که وقتی لائو تسو از فریب ها و توطئه های سیاستمداران دلزده شد، از شغل خود که کتابدار کتابخانۀ سلطنتی بود، استعفا داد و چین را ترک کرد. در دروازۀ شهر، یکی از نگهبانان از او درخواست کرد به او بگوید که تائو چیست، و لائو تسو این کتاب کوتاه را بر او املا کرد، سپس رفت و کسی دیگر او را ندید.
------
گزیده ای از کتاب:
تائویی که بتوان آن را بر زبان آورد
تائوی جاودان نخواهد بود.
نامی که بتوان آن را ذکر کرد
نامی ماندگار نخواهد بود.
آن چه نمی توان برایش نامی نهاد حقیقت جاوید است.
رها از آرزوها می توان اسرار را درک کرد.
در بند آرزو تنها می توان جلوه ها را دید.
اسرار نهان و جلوه ها عیان
هر دو از یک منبع اند.
این منبع را تاریکی نامیده اند.
تاریکی در تاریکی؛
دروازه ی ورود به دنیای شناخت
------
فرزانه همواره ذهنش را با تائو هماهنگ و یگانه میسازد؛
این چیزی است که به او نور میبخشد.
تائو غیرقابل درک است.
او چگونه میتواند ذهنش را با آن هماهنگ و یگانه سازد؟
با نچسبیدن به هیچ ایدهای.
تائو تاریک و بیپایان است.
چگونه میتوان از آن نور گرفت؟
با اجازه دادن به آن تا وارد وجودتان شود.
ازآنجاکه تائو قبل از زمان و فضا وجود داشت،
ماورای هستی و نیستی است.
چگونه این نکته را درک میکنم؟
به درون خود مینگرم و آن را میبینم.
در جستجوی دانش
هرروز چیزی به شما اضافه میشود.
در تجربۀ تائو،
هرروز چیزی از شما کم میشود
و کمتر و کمتر احتیاج پیدا میکنید تا کارها را بازور به انجام برسانید
و درنهایت به بیعملی میرسید.
هنگامیکه هیچ نمیکنید،
چیزی ناتمام باقی نمیماند.
با اجازه دادن به رخدادها؛ همانگونه که رخ میدهند
و دخالت نکردن در جریان روی دادنشان،
فرزانگی پدیدار میشود.
همه رودها به دریا میریزند، زیرا دریا از آنها فروتر است، فروتنی به دریا قدرت میبخشد، اگر میخواهید زندگی مردم دیگر را سامان بخشید، فروتر از آنها قرار گیرید.
لینک متن کتاب:
http://taoteching.blogfa.com/category/1
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.