اضطراب معنا

روزنوشت های آموخته -معنای زندگی

روزنوشت های آموخته -معنای زندگی

کیمیاگران واقعی سرب را به طلا تبدیل نمی کنند بلکه آنها جهان را به کلمات تبدیل می کنند(ویلیام گاس)
------
کسی که به بیرون می‌نگرد رویاپردازی می‌کند، کسی که به درون می‌نگرد بیدار می‌شود.(یونگ)
------
در این منزلگاه تلاش می شود گوشه ای از آموخته های خویش را برای جستجو ی معنای زندگی که گاها اضطرابی در درون آدمی بوجود می آورد بنگارم.ما دائما در حال مدل کردن هستی برای آرایش جدیدی از افکار خویش برای جستجوی حقیقت ایم ولی حقیقت سیال هست و ما دائما پی آواز حقیقت میدویم اما حقیقت گریزپاست و رسیدنی درکار نیست.

هربار که معنی زندگی را فهمیدم عوضش کردند

يكشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۸، ۰۵:۱۹ ب.ظ

جوری زندگی کن که انگار بار دومی است که زندگی را تجربه می‌کنی و انگار بار اول اشتباه زندگی کرده‌ای.
از کتاب هربار که معنی زندگی را فهمیدم عوضش کردند

دانیل مارتین کلاین زمانی که دانشجو فلسفه بود علاقه زیادی به یادداشت کردن جملات کوتاه از فیلسوف‌های بزرگ داشت و آن‌ها را در دفترچه‌ای یادداشت می‌کرد. هدف او از این کار یافتن راهی برای درست زندگی کردن بود اما دانیل مارتین در نیمه عمر خود این دفترچه را کنار می‌گذارد و دیگر جملات کوتاه فلسفی به آن اضافه نمی‌کند.

حال کلاین با حدود شصت سال سن و زندگی در دهه ششم زندگی‌اش و پس از سال‌ها مطالعه در فلسفه دفترچه را پیدا می‌کند و به بررسی جملات و سبک زندگی گوینده آن‌ها از ابعاد مختلف می‌پردازد که این خود باعث اشنایی هرچند ناچیز خواننده با دنیای پیچیده فلسفه می‌شود.

نویسنده در این کتاب از ارسطو، بیکن و نیچه گرفته تا سارتر، کامو و ویتگنشتاین، در یک گشت فلسفی-تفریحی، به مسائل فلسفی درون و بیرون زندگی می‌پردازد.

جملاتی از متن کتاب

خب درسی که من در این‌جا گرفتم از این قرار بود: این‌که تمام وقتم را صرف حسرت خوردن هر چیز مهم یا پیش‌پاافتاده‌ای در زندگی‌ام بکنم که به آن‌ها نرسیده‌ام راه مطمئنی برای از دست دادن هر چیزی است که در حال حاضر پیشِ روی من و در اختیار من است. با توجه به این‌که در این سن‌وسال و با دیدگاه خاصی که دارم حالا دقیقا می‌دانم که «بعدش چی می‌شه.»

بچه که بودم مرتب فکر می‌کردم وقتی بزرگ شوم زندگی‌ام چه‌طور خواهد بود. بعدتر در سنین نوجوانی به این فکر می‌کردم که بعد از فارغ‌التحصیلی زندگی‌ام چه شکلی خواهد شد و همین‌طور زندگی گذشت و ادامه پیدا کرد. زندگی‌ام را یک جورهایی آب بستم بهش.

رالف والدو امرسن اشاره‌ی خوبی دارد که در مورد زندگی من یکی خوب مصداق دارد: «ما همیشه در حال آماده کردن خودمان برای زندگی کردن هستیم اما هیچ‌وقت زندگی نمی‌کنیم.»

گذر از این ابهام انتخاب زیستن – انتخاب ادامه‌ی زندگی – پیش‌درآمدی است به خلق تعریف شخصی فرد از معنای زندگی. در بوته‌ی آزمون خودکشی، ما به یک دلیل تصمیم می‌گیریم که زنده بمانیم. هر دلیلی، حتا اگر این دلیل صرفا این باشد که نمی‌خواهیم بمیریم. وقتی کامو در رمان بیگانه نوشت: «اگر در جست‌وجوی معنای زندگی باشید هرگز زندگی نخواهید کرد.» همین موضوع را از زاویه‌ی دید متفاوتی بیان می‌کرد. معنی زندگی، چیزی نیست که بتوانیم جست‌وجو و کشفش کنیم. چیزی است که شخصا بایستی خلقش کنیم.

من نمی‌توانم قدبلند باشم. نمی‌توانم کاری کنم که مثلا در مراکش به دنیا بیایم. اما این‌ها خیلی هم مهم نیست، مهم در مقیاس این‌که مثلا من می‌خواهم چه کسی باشم، می‌خواهم دقیقا چگونه زندگی کنم، می‌خواهم با مدت‌زمان محدودی که روی کره‌ی زمین به عنوان طول عمرم در اختیار دارم چه کنم و می‌خواهم چگونه و براساس چه ایدئال‌هایی بمیرم. این‌ها دقیقا چیزهایی است که فردیت مرا می‌سازد.

سارتر و رفقای اگزیستانسیالیستش – کامو و سیمون دوبووار – مسئله‌ی بغرنج و پیچیده‌ی جبر و اختیار را به شیوه‌ی ویلیام جیمز حل کردند: اولین اقدام‌شان به عنوان کسانی که به اراده‌ی معطوف به باور اعتقاد دارد، اعلام تقدم هستی بر چیستی بود.

لذت چیزی را که در اختیار داری، با آرزو و میل چیزی که نداری ضایع نکن. به خاطر داشته باش چیزی که اکنون داری، چیزی بوده که زمانی آرزوی داشتنش را داشتی. (اپیکور، فیلسوف یونانی لذت‌گرا)

- هنر زندگی کام‌جویی در هر لحظه و هر مکان است و لذیذترین و ماندگارترین لذت‌ها نه ذهنی هستند و نه همیشه اخلاقی. (آریستیپوس، فیلسوف یونانی لذت‌گرا)

- مهندسی ژنتیک و نانو تکنولوژی تمام رنج‌های زندگی احساسی را منسوخ خواهد کرد. این پروژه، بلند پروازانه اما از لحاظ تکنیکی عملی است. همچنین از لحاظ ابزاری منطقی و از لحاظ اخلاقی اجباری است. (دیوید پیرس، فیلسوف بریتانیایی لذت‌گرا)

- راز کسب بیشترین ثمر و بیشترین لذت از زندگی، خطرناک زیستن است. (فریدریش نیچه؛ فیلسوف آلمانی)

- لذات ذهن حداقل به اندازه‌ی لذات جسم مهم هستند. (برتراند راسل؛ فیلسوف انسانگرای بریتانیایی)
- زندگی مانند پاندولی است که مدام بین رنج و ملال در نوسان است. (آرتور شوپنهاور، فیلسوف آلمانی)

- نخستین مرحله‌ی اراده‌ی آزاد، اعتقاد به اراده‌ی آزاد است، اراده‌ی معطوف به باور. (ویلیام جیمز؛ فیلسوف پراگماتیست امریکایی)

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۷/۲۱
محمد نصیری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی