اضطراب معنا

روزنوشت های آموخته -معنای زندگی

روزنوشت های آموخته -معنای زندگی

کیمیاگران واقعی سرب را به طلا تبدیل نمی کنند بلکه آنها جهان را به کلمات تبدیل می کنند(ویلیام گاس)
------
کسی که به بیرون می‌نگرد رویاپردازی می‌کند، کسی که به درون می‌نگرد بیدار می‌شود.(یونگ)
------
در این منزلگاه تلاش می شود گوشه ای از آموخته های خویش را برای جستجو ی معنای زندگی که گاها اضطرابی در درون آدمی بوجود می آورد بنگارم.ما دائما در حال مدل کردن هستی برای آرایش جدیدی از افکار خویش برای جستجوی حقیقت ایم ولی حقیقت سیال هست و ما دائما پی آواز حقیقت میدویم اما حقیقت گریزپاست و رسیدنی درکار نیست.

۸ مطلب در آبان ۱۳۹۸ ثبت شده است

نوشتن فقط یکی از عوامل زندگی نیست بلکه پیش و پس از آن، ابزاری برای معنا کردن زندگی است. زندگی کردن و نوشتن درباره زندگی، وجوه متقابل بودن‌اند. کسی که می‌نویسد و کسی که زندگی می‌کند، مکمل یکدیگرند. هر کدام دیگری را تغذیه می‌کند، هر کدام در جستجوی دانشی است که شاید هر دو را در ادراک خودشان یاری کند.

(مدرسه نویسندگی)

 

جملات کوتاه مناسب می‌توانند در مسیر نویسندگی برای ما الهام‌بخش و برانگیزاننده   گزیده‌ای از جملات

نوشتن یعنی تسلیم نشدن؛ تسلیم خستگی و بی‌ارادگی و بی‌انگیزگی و ناامیدی و نابلدی و سانسور و فشار و فقر و تنبلی و افسردگی نشدن.

حتی نوشتن بی‌مایه‌ترین متن‌ها هم اگر مدام و مداوم صورت بگیرد، قدرت فرسایندۀ قلم! را چندین برابر می‌کند.

نوشتن، بهترین ابزار اندازه‌گیری زندگی است.

زنده بودن، محکم‌ترین دلیل برای نوشتن است.

اگر مدام در حال یادداشت‌برداری باشی هیچ لحظه‌ای را هدر نمی‌دهی.

نوشتن، شهامت شروع کردن هر کاری را به تو می‌دهد؛ به شرط آن‌که شهامت شروع نوشتن را داشته باشی.

علاقه‌ات را به بهانه آلوده نکن.

نوشتن درختی است که در میوه دادن خساست به خرج می‌دهد؛ اما سایۀ آن از تمام درخت‌های دیگر سخاوتمندتر است.

اگر خواندن و نوشتن نتوانسته تو را نجات بدهد؛ بیشتر بخوان. بیشتر بنویس.

تولید محتوا را با تولید محتوا یاد می‌گیریم، نه حرف زدن دربارۀ اهمیت تولید محتوا.

شاید تلاش برای داشتن عشقی زوال‌ناپذیر ما را به نوشتن می‌رساند.

تو شوخی شوخی می‌نویسی و متن‌های خوب جدی جدی شکل می‌گیرند.

وقتی نویسنده می‌شوی که ننوشتن برایت دشوارتر از نوشتن باشد.

بگذار نوشتن، مشوق اصلی تو باشد.

بنویس تا کَپَک نزنی!

شاید درد تو این است که غیر موقع به این جهان آمده‌ای، نوشتن دوای درد دیر یا زود آمدن به دنیاست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۳۹
محمد نصیری

به نام آن که جان را فکرت آموخت

چراغ دل به نور جان برافروخت

ز فضلش هر دو عالم گشت روشن

ز فیضش خاک آدم گشت گلشن

توانایی که در یک طرفة العین

ز کاف و نون پدید آورد کونین

چو قاف قدرتش دم بر قلم زد

هزاران نقش بر لوح عدم زد

از آن دم گشت پیدا هر دو عالم

وز آن دم شد هویدا جان آدم

در آدم شد پدید این عقل و تمییز

که تا دانست از آن اصل همه چیز

چو خود را دید یک شخص معین

تفکر کرد تا خود چیستم من

ز جزوی سوی کلی یک سفر کرد

وز آنجا باز بر عالم گذر کرد

جهان را دید امر اعتباری

چو واحد گشته در اعداد ساری

(شیخ محمود شبستری)

---------

1-لینک مقاله تحلیل زبانشناختی

از اسطوره تا عرفان: بررسی تطور کارکردهای معنایی «قاف»

 

2-دکتر ابراهیمی دینانی

https://philosophyar.net/marefat/25-december-2015

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۱۳
محمد نصیری

میزان وحشت داشتن از مرگ به میزان کارهای ناکرده افراد در زندگی بستگی دارد.

اروین یالوم-انسان موجودی یک روزه

 

وقتی خوب زندگی نکرده باشیم و به اندازه کافی در صحنه ی زندگی خود حضور نداشته باشیم، آنگاه ترک این زندگی بسیار دشوار خواهد بود و ما را عذاب خواهد داد. ترس شدید از مرگ به خاطر آن است که می دانیم زندگی نکرده ایم. دروغ و تزویر همچون حجابی هستند که هستی اصیل را از ما پوشیده نگه می دارند و اجازه نمی دهند که آنچه واقعاْ مهم است خودش را نشان دهد. وقتی مرگ که بخشی از شرایط هستی انسان است، فراموش شود و به عنوان یک امر قبیح تلقی گردد که نمی توان و نباید در موردش سخن گفت، انسان از ندای هستی که او را به سوی زندگی والاتری فرا می خواند باز می ماند. مرگ آگاهی درک هستی شناختی ما را بالاتر می برد و با سرکوب و سرپوش بر آن، بیشتر آن چیزهایی که برایمان ارزش فراوان دارد را نیز از دست می دهیم، عشق، محبت، شجاعت و حقیقت. با تصدیق مرگ و رویارویی با آن دل های آدمیان به همدیگر نزدیک تر می شود و سبب می شود آن ها نسبت به هم شفقت بیشتری ابراز کنند. اگر پایان زندگی مرگ است، چرا باید آن را با تنفر و عداوت بی مورد تباه کرد؟

*****

کارل یونگ، روانشناس سوئیسی، نوشته است: «سنگین‌ترین باری که یک کودک باید به دوش بکشد، بار زندگی نزیسته‌ والدینش است». منظور او از این حرف این بود که سرپرستان ما هرکجا و هرگونه که در سیر تکاملی خود گیر کرده باشند، همان‌جا برای ما تبدیل به الگویی درونی می‌شود که در آن گیر می‌افتیم. اغلب اوقات ناگهان به خود می‌آییم و می‌بینیم که با مسائل حل‌نشده‌ی والدینمان سروکله می‌زنیم. گاهی ممکن است نسخه‌ی دوم نیاکان خود باشیم، یا شاید شورش کنیم و سعی کنیم برخلاف آن‌ها عمل کنیم. مخالفت با تأثیرات و نفوذ والدین به‌طرز جالبی به‌همان اندازه دست و پای ما را می‌بندد که موافقت با آن. در هرصورت، پیشینیان ما را محدود می‌کنند. شاید علت این امر در تذکر باستانی کتاب مقدس نهفته باشد که می‌گوید: «گناهان انسان، فرزندانِ فرزندان او را تا نسل سوم و چهارم آزار خواهند داد.

یادمان باشد مرگ آمده تا زندگی را تماما برای ما معنا کند. پس لحظات نزیسته ات را با عمق وجود دریاب و زندگی کن و خام و نپخته قورت مده.

(برداشتی از کتاب زندگی نزیسته ات را زندگی کن-)

 

یافتن معنا در نیمه عمر

گاهی اوقات، متاسفانه، متوجه می‏‌شویم که زندگی فرد دیگری را می‌‏زیسته‌‏ایم، این که ارزش‏‌های آن‏‌ها انتخاب‌‏های ما را هدایت کرد‌ه‌‏اند. با این که هرگز احساس خوبی به زندگی‌‏ای که داشته‌‏ایم نداریم، به نظر می‌‏رسد که این تنها گزینه‌‏ای است که داریم. حتی وقتی که توجه و تحسین دیگران را داریم، به طرزی مرموز احساس می‌‏کنیم فریب‌کارانه عمل کرده‌ایم.

ما انسان‏‌ها موجوداتی به دنبال معنا و در جست ‏وجوی خلق معنا هستیم. حیوانات همتای ما بر اساس چرخه‏‌های بیولوژیک حیات‏شان را همانند ما زندگی می‏‌کنند، اما ظاهرا این توانایی را ندارند که درباره‏‌ی خودشان تامل کنند، مفاهیم انتزاعی را خلق کنند، یا ساختارهای اجتماعی پیچیده‌‏ای را که حمل‏‌کننده‌‏ی ارزش‏‌های آن‌‏هاست، ایجاد کنند. حیوانات دیگر ممکن است بجنگند تا زنده بمانند اما هرگز درباره‏‌ی فناپذیری‏شان نگران نیستند. بزرگ‏‌ترین راز این نیست که ما به طور تصادفی در غنای زمین و کهکشان پرستاره پرتاب شده‌‏ایم، بلکه این است که در این زندان ما می‌‏توانیم تصوراتی درباره‌‏ی خودمان ایجاد کنیم که به اندازه‏‌ی کافی نیرومند است که بتواند ناچیز بودن‏مان را نفی کند.
تصور کنید پادشاهی شما را به یک کشور میفرستد تا کار ویژه ای انجام دهید.شما به آن کشور می روید و صد کار دیگر انجام می دهید. اما اگر آن کاری را که به خاطر آن به آنجا فرستاده شده بودید را انجام ندهید، مانند این است که گویی هیچ کاری انجام نداده اید. بنابراین انسان برای کاری خاص به این جهان آمده است و آن کار، هدف اوست. اگر آن کار را انجام ندهد، مانند این است که هیچ کاری انجام نداده است.

سفر شما سفر شماست؛ سفر کس دیگری نیست، و هرگز برای شروع این سفر دیر نیست.

برداشتی از کتاب یافتن معنا در نیمه عمر- جمیز هالیس

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۸ ، ۱۵:۲۲
محمد نصیری

سکوت سرشار از ناگفته‌هاست.

در وجود هر کس رازی بزرگ نهان است
داستانی ، راهی ، بی راهه ای
طرح افکندن این راز
راز من و راز تو ، راز زندگی
پاداش بزرگ تلاشی پر حاصل است.
…..
دلتنگی های آدمی را ، باد ترانه ای می خواند
رویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده می گیرد
و هر دانه ی برفی به اشکی ناریخته می ماند
سکوت سرشار از سخنان ناگفته است
از حرکات ناکرده
اعتراف به عشق های نهان
و شگفتی های بر زبان نیامده
در این سکوت حقیقت ما نهفته است
بسیار وقت ها با یکدیگر از غم و شادیِ خویش سخن ساز می کنیم
اما در همه چیز رازی نیست
گاه به سخن گفتن از زخم ها نیازی نیست
سکوتِ ملال ها از راز ما سخن تواند گفت.

مارگوت بیکل(شاعر آلمانی)-مترجم احمد شاملو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۸ ، ۱۷:۳۶
محمد نصیری

کمیماگران واقعی سرب را به طلا تبدیل نمی کنند بلکه آنها جهان را به کلمات تبدیل می کنند.

(ویلیام گاس)

واژه ها آمده اند تا هستی را معنا کنند و برای درک هستی آن را به زبان بشر ترجمه کنند بشر با شیوه های مختلف دائما در حال تفسیر هستی به صورت واقعی و یا انتزاعی به زبان قابل درک خویش بوده و هست به زبان شعر ، الهیات ، فلسفه و زبان علم و روزمره. هر کدام از این موضوعات طیف های معنایی مخلتفی دارند و بشر سعی دارد با تبدیل نمادها به زبان واژه ها هستی را معنا کند و یا اینکه جهان را با واژه ها مدل سازی ذهنی کند. در این میان واژه های زیادی خلق شده اند واژه هایی که بار معنایی متفاوتی را به ذهن متبادر می سازند هزاران واژه ابداعی کاربرد های متفاوتی در شاخه های مختلفی  به فراخور نیاز بشر دارند ولی در این بین واژه هایی هستند که برخی از آنها کابرد ابزاری دارند  تا نیازهای بشر را مرتفع سازند و برخی کابردی فراتر از نیازهای ابزاری دارند و عمق معنایی بیشتری دارند و سنگین هستند و مثل خوشه ای سایر واژه های هستی در زیر آن قرار می گیرند. این واژه ها تعیین کننده هستند و بیشترین تفسیرها، تعبیرها و مباحثات را به خود روا داشته اند و به نوعی رشد و تعالی معنادار بشر در حوزه آگاهی مدیون آنهاست و می توان گفت بدون این واژه ها هستی و تناقضات آن چندان گره گشایی نمی شد و هستی تفسیر و ترجمه نمی شد. کفه این واژه های بر سایه واژه ها بیشتر سنگینی می نماید و تفسیر معنایی درست آنها هست که در سرنوشت بشر و آرامش او تعیین کننده هستند و کشمکش ها و انقبضات و انبساطات روحی و روانی بشر ییشتر در اقلیم این طیف واژه ها اتفاق می افتد. این واژه ها یا منفردند یا دوگانه اند که یکی مثبت هست و دیگری منفی یا متضاد.

پدیده های فراتر از درک عقلی شکل استعاره و مجاز به خود گرفته اند و به نوعی استعاره های هستی شناختی اند که بدون این استعارها ، صورتبندی و معناکردن هستی و جهان ماوراء مشکل تر می نمود و در مقابل آن پدیده های ملموس شکل واقعی تر دارند و شاید چندان مشکلی در تفسیر هستی ندارند.

هر کسی به فراخور نیاز خویش و یا میزان بلوغ فکری و  معرفتی اش کلیدواژه های هستی در وجوداش تجلی یافته است و بنا به درجه معرفتی و الویت های فردی عمق و بعد این کلید واژه ها در وجود او صورت بندی شده اند.

هر چند آنچه را که در عمق فکر و احساس درونی بشر در جریان دارد بصورت کامل در واژه ها جاری و تبلور نمی یابند و این بدلیل تنگنای زبانی بشر هست که هنوز شاید به تکامل آنچنانی نرسیده است و با رشد بیشتر آگاهی بشر در آینده شاید لایه های معنایی هستی رمزگشایی خواهد شد. و اغراق نخواهد بود اگر بگوییم بدلیل نامتناهی بود وجود آدمی هست که واژه ها قادر به تصویر کشیدن عمق برداشت های آدمی نیستند و می توان از آنها به راز درونی یاد کرد و بقول ویتکنشتاین باید گفت  "آنچه درباره اش چیزی نتوان گفت باید خاموشانه از کنارش گذشت"(رساله فلسفی منطقی).

به هر روی مهم این هست که این کلید واژه ها هستند که هستی بر مدار آنها می چرخد و بیشترین اضطراب ها و تلاطمات درونی و اتفاقات روحی و روانی بشر از آنها برمی خیزد و نحوه تفسیر آن هاست که معنای هستی، رشد و آگاهی برتر از آنجا جاری می شود.واژه هایی مثل:

خدا،ایمان،عقل و عشق ، آگاهی،شهود؛ دانایی،خوشبختی، خیر و شر ، جبر و اختیار، روح،اخلاق،زیبایی،آزادی، حقیقت،جاودانگی،تنهایی،مرگ،زمان، نور و تاریکی، معنای زندگی، پوچی،نفس،شیطان،تکامل،علت و معلول،وجود،گناه،بهشت و جهنم(آخرت)،،عدالت،شک و یقین، صورت و معنی،تضاد هستی، علم یا ثروت،جنگ و صلح،رنج و درد ،تسلیم،صبر،بخشش...

قبل از ترک این دنیا باید تکلیف خویش را با این کلید واژه های هستی مشخص کنیم.

(روزنوشت ها)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۸ ، ۱۶:۵۸
محمد نصیری

در دنیایی که با یک ضربه نوک انگشت، جهانی از داده‌ها و اطلاعات در برابر انسان قرار می‌گیرد، معرفت چه ارزشی دارد و اصلا چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ به هیچ وجه اغراق نیست که بگوییم امروزه در مدتی بسیار کوتاه روز، به اندازه چند برابر عمر یک انسان پیشامدرن اطلاعات گوناگون به آدم می‌رسد؛ آن هم درباره هر موضوعی و در هر حوزه‌ای. در این شرایط فقط یک گزینه به عنوان برتری ذهنی قابل طرح است: تفکر. تفکر هم ذاتا یک کنش نقادانه است. بنابراین در برابر سیل عظیم اطلاعات فقط با قدرت تفکرنقادانه می‌توان ایستادگی کرد و یا اصلا دوام آورد. دوام آورد؟ بله؛ چون اطلاعات انبوه دچار ضد و نقیض هستند. دروغ، خرافات و شایعات هم در لابه‌لای آنها کم نیست. کسی که نتواند اطلاعات را به ‌درستی غربال کند و در برابر آنها منفعل صرف باقی بماند، قطعا آسیب می‌بیند و ضرر می‌کند. بنابراین در این شرایط تفکر نقادانه نه تنها یک مزیت، بلکه یک ضرورت حیاتی است. از این روی، انتشار کتاب‌هایی در این زمینه در سراسر جهان از سالیان دور آغاز شده. در کشور ما هم تازگی ندارد، اما تقریبا همه آثار در این حوزه ترجمه هستند و غالبا حجیم. این ویژگی اثربخشی آنها را کم می‌کند. ولی این کتاب، بر خلاف دیگر آثار، هم کوچک است و هم این‌که ترجمه صرف نیست. یک بازنویسی خوب از اصل اثر است که متناسب با خواننده ایرانی به رشته تحریر درآمده است؛ بازنویسی خوبی که هیچ بخشی از محتوای کتاب اصلی از دست نرود. حتی مثال‌ها نیز بومی (ایرانی) شده‌اند؛ مثال‌های خوبی که با دقت انتخاب شده‌اند و فهم مطلب را بهتر و آسان‌تر می‌سازند. خلاصه آن‌که این کتاب از جهت صوری و محتوایی با نیازهای خواننده ایرانی متناسب شده است. اما این تفکر نقادانه چگونه انجام می‌شود؟ برای فهم آن باید به سراغ ساختار تفکر رفت.


تفکر دارای مجموعه‌ای از عناصر اصلی است؛ عناصری همچون مفاهیم، پیش‌فرض‌ها، نظرگاه‌ها و... . برای کشف، طرح و وضوح این عناصر لازم است که مجموعه‌ای از پرسش‌ها را به‌کار بگیریم. در فرآیند تفکر نقادانه سنجه‌هایی وجود دارد که باید روی این عناصر اعمال شوند؛ سنجه‌های هچون وضوح، درستی، دقت، عمق، همه‌جانبه‌نگری و ... . اعمال این سنجه‌ها بر آن عناصر نیز با مجموعه‌ای از پرسش‌ها صورت می‌گیرد. بنابراین تفکر نقادانه از خلال طرح و پاسخ‌گویی به پرسش‌های متعدد و دقیقی صورت می‌گیرد. البته در این اثر به دسته‌بندی این پرسش‌ها اکتفا نشده و مباحث تکمیلی مفیدی همچون ساختار حل مسئله، تحلیل مقاله یا کتاب و ارزیابی طرح‌ تحقیقاتی نیز در ادامه می‌آیند. همچنین مباحثی در این اثر کوچک گنجانده شده که در بیشتر آثار مشابه به چشم نمی‌خورد. به عنوان نمونه می‌توان مجموعه "فضائل فکری" را نام برد که به‌خوبی در این اثر بیان و توضیح داده شده‌اند. آقای خسروانی چهار پیوست مفید به این اثر افزوده است که جوانب گوناگون تفکر نقادانه را بیشتر روشن می‌کند؛ از روشن‌گری در باب واژه و مفهوم تفکر نقادانه گرفته تا پاسخ به اشکالات و ایراداتی که به آن گرفته‌اند و آن را زیرسوال برده‌اند.

 

قسمت هایی از کتاب مفهوم ها و ابزارهای تفکر نقادانه (لذت متن)
 
همه ما می اندیشیم. اندیشیدن طبیعت ماست. اما بسیاری از «اندیشیدن» های ما، اگر آنها را به حال خود رها کنیم و بر آنها نظارت نکنیم، متعصبانه، تحریف شده، بخشی نگرانه، ناآگاهانه، یا آلوده به پیش داوری می شوند. ولی نکته اینجاست که اندیشیدن ما بر کیفیت زندگی و نتیجه کارهایمان مستقیما تأثیر می گذارد. بی کیفیتی اندیشیدن زیان های فراوانی به ما می رساند و بر کل زندگی مان تأثیر منفی می گذارد. بنابراین، ضرورت دارد که برای ارتقای کیفیت اندیشیدنمان و رسیدن به تعالی فکری کاری بکنیم. و تنها راه برای دست یابی به تعالی فکری کوشش با برنامه و روش مند است.

خلاصه اینکه، سنجشگرانه اندیشی اندیشیدنی است که خودش را هدایت می کند، به خودش انضباط می بخشد، بر خودش نظارت می کند، و خودش را تصحیح می کند؛ به عبارت دیگر، اندیشیدن خود هدایت گر، خود انضباط بخش، خود نظارت گر، و خود تصحیح گر است.
 

لینک خلاصه کتاب مفهوم‌ها و ابزارهای تفکر نقادانه : ریچارد پل و لیندا الدر

https://nashrenow.com/samples/libs/nashrenow/book.html?file=/samples/books/AS_13496.pdf

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۸ ، ۱۷:۳۷
محمد نصیری

زندگی قوی تر از مرگ است، زیرا زندگی از مرگ تغذیه میکند.

(میلان کوندرا-کتاب بی معنایی)

 ارزش هر انسان همسنگ معنایی ست که برای حیات خویش می‌جوید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۸ ، ۱۳:۲۳
محمد نصیری

مشاهده جهان رایگان هست فقط برای شرح و تفسیر آن است که باید بهای زیادی بپردازیم.

استن ایسلاو یرژیلتس

بدون شک یکی از اساسی‌ترین پرسش‌هایی که هر انسان متفکر در دوره‌ای از زندگی روزمره ­اش با آن مواجه می‌شود این است که آیا زندگی ارزش زیستن دارد؟ چرا باید زندگی کرد؟ هر پرسش دیگری که پیرامون این سؤال مطرح شود، مبحثی تحت عنوان معنای زندگی را شکل می‌دهد.

در عصری که اگر عنوان بحران معنا و معنویت بر آن بنهیم، بیجا نیست‌، عده­ای معتقدند زندگی ارزش زیستن ندارد و باید گذراند و گذشت. در مقابل، عده‌ای معتقدند لحظه به لحظه زندگی فرد معنادار است و انسان باید در زندگی فردی خویش معنایابی کند.

اگر زندگی ما معنایی داشته باشد، این معنا همان چیزی است که ما به آن داده‌ایم، نه چیزی که حاضر و آماده در اختیار ما قرار گرفته باشد.   تری ایگلتون

 

لینک دانلود کتاب

 101 نکته درباره معنای زندگی(نصیری)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۸ ، ۱۷:۴۲
محمد نصیری