اضطراب معنا

روزنوشت های آموخته -معنای زندگی

روزنوشت های آموخته -معنای زندگی

کیمیاگران واقعی سرب را به طلا تبدیل نمی کنند بلکه آنها جهان را به کلمات تبدیل می کنند(ویلیام گاس)
------
کسی که به بیرون می‌نگرد رویاپردازی می‌کند، کسی که به درون می‌نگرد بیدار می‌شود.(یونگ)
------
در این منزلگاه تلاش می شود گوشه ای از آموخته های خویش را برای جستجو ی معنای زندگی که گاها اضطرابی در درون آدمی بوجود می آورد بنگارم.ما دائما در حال مدل کردن هستی برای آرایش جدیدی از افکار خویش برای جستجوی حقیقت ایم ولی حقیقت سیال هست و ما دائما پی آواز حقیقت میدویم اما حقیقت گریزپاست و رسیدنی درکار نیست.

آیا شما به خدا اعتقاد دارید؟

يكشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۹، ۱۱:۲۰ ب.ظ

اخیرا در سخنرانی نامی ، یکی از شنوندگان یک سوال بی ربطی از او کرد:"آیا شما به خدا اعتقاد دارید؟" فیزیکدان جواب داد: " من این کلمه را بکار نمی برم چون خیلی مبهم هست" به عقیده من این پاسخ خطاست باید می گفت:" من کلمه خدا را بکار نمی برم چون خیلی دقیق است." (کتاب عرفان و فلسفه اثر والتر استیس)

سال ها پیش زمانی که دانشجو بودم وقتی با توریست خارجی روبرو می شدم پس از باز شدن سر صحبت وآشنایی مختصر از او می پرسیدم "دین شما چیست؟" یک بار توریستی به من جوابی داد که عجیب بود او گفت :" من اسما مسیحی هستم." بعد از مدت ها فهمیدم که چه جواب سنگینی به من داده است و چقدر سوالم را به خودم پس داده بود آری شما هم اسما مسلمان هستی چون پدرت مسلمان بود و در این سرزمین متولد شده ای.

گفته می شود شیخ ابوالحسن خرقانی بر سردر خانقاه خود چنین نوشته بود "هر که در این سرا در آید نانش دهید و از ایمانش مپرسید، چه آنکس که به درگاه باریتعالی به جان ارزد البته بر خوان بوالحسن به نان ارزد"

آخر این چه سوال خام و نپخته ای که می پرسی این سوال عمق جهل و خودخواهی من را می رساند و شناخت انسان و خدا را با این سوال کلی تقلیل می دهی. معلوم هست که درباره سوال های سختی که در هستی وجود دارد با آن مواجه نشده ای.وقتی این سوال را پرسیدی خودت را باید برای سوال های سختی که جواب جامع و قانع کننده ای بر آنها نداری آماده کنی.

وقتی از برتراند راسل در سالگرد تولد نود سالگی اش پرسیدند آیا پس از این همه سال رفتی آن دنیا و پرسیدند چرا قانع نشدی چه خواهی گفت.او در پاسخ گفت  : فقدان دلایل کافی.

این بدان معنی است که ما برای ایمان خویش استدلال های قوی بتراشیم و در رودخانه عمیق شنا کرده باشیم و ازظرفیت های عقلانی خوش بهر برده باشیم.

وقتی از کسی درباره اعتقاد و دین اش سوال می کنی ضمن اینکه وارد حریم خصوصی او می شوی بسیاری از لایه های عمیق معنا و مفهوم این نوع نگرش و باور را هم نادیده می گیری.

اگر هنوز کتاب آسمانی خویش را خوب نفهمیده ای و در ادیان و آیین های دیگر مطالعه حداقلی نداشته ای سوال شما محلی از اعراب ندارد.

اگر هنوز به تمام مفاهیم درباره هستی عمیق نیاندیشیده ای و پاسخ قابل ارائه و قانع کننده به سوالات خویش نیافته ای هنوز کامل نشده ای تا اینگونه سوال نسنجیده بپرسی.

اگر هنوز از گذرگاه و دره های عمیق شک و علت و معلول عبور نکرده ای هنوز به باور عمیق درباره خدا نرسیده ای.

آگر هنوز در سوال های عمیق فلسفی و فیزیکی و کلیدواژهای هستی غوطه ور نشده ای حق پرسیدن این سوال را نداری.

اگر هنور ظرفیت انتقاد پذیری و تساهل شما بالا نرفته است و در مقابل ادله های طرف مقابل ات جوش میاری هنوز به مراقبه عمیقی نیاز داری.

***

اگر منی که به خدا باور دارم ولی در میدان عمل پایم می لرزد هنوز چنانکه باید خدا را باور ندارم.

اگر هنوز به بشریت عشق نمی ورزم فعلا چنانکه باید عاشق خدا نیستم.

اگر هنوز نفرتی به همنوع خویش در دل من هست هنوز به خدا باور ندارم.

اگر هنوز درد و رنج های همنوعان در وجود من هیچ تاثیر نداشته و ناقوس بیداری را در دل من ننواخته است هنوز جانشین بحق خدا نشده ام.

اگر هنوز عبادت ها و اعمال تو رنگ و بوی تجارت و خودپرستی می دهد و از آزمون های سخت شیطان سربلند بیرون نیامده ای هنوز اذن پرسیدن این سوال را نیافته ای.

اگر منیت در لایه های پنهان درون تو ریشه دوانده است و تمامی معادلات رفتاری تو با دیگران را تنظیم می کند هنوز وحدانیت و توحید حقیقی را باور نکرده ای.

اگر در بازار متلاطم دنیا اندیشه و خردات را برتر از دیگران می دانی و هر آن در حال اجرای نمایش گوناگون در صحنه های مختلف هستی، هنوز اراده ات معطوف به ایمان باطنی نشده است و بدون شک خودت را گول می زنی نه دیگران را.

اگر تکلیف خویش را با خودت و شناخت بیشتر خودت و معرفت نفس خویش مشخص نکرده ای هنوز اذن دخول به این سوال را نگرفته ای. اگر از این گذرگاه پرسنگلاخ به سلامت عبور کردی در آخر با هستی همسان و یکپارچه خواهی شد و دیگر خود را از هستی جدا نخواهی یافت.

کافی است چشمانت را ببندی و تاریکی محظی که بر کل هستی حکمفرماست ببینی. دیگر نور و یا خودی نمی بینی همه اش عدم هست و در این عدم جهانی را می بینی که تو هم جزوی از آن هستی دیگر نمی توانی خود را از آن جدا بدانی. این چشمانت تو را از هستی دزدیده اند و منیت تمام وجودت را فراگرفته است.
بلاشک دیدن شفاف جهان با چشمان خویش بزرگترین معجزه هستی است که از آن روزنه به جهان پیرامونی می نگریم ولی گاهی لازم هست چشمان خویش را ببندیم تا از جهان جدا نیفیتم جهانی در ما پنهان هست که عوامل بیرونی هر آن حواس ما را به ناکجاد آباد پرت می کند.

اگر با وجدان خود صادقانه روبرو بشی درخواهی یافت شما از دیگران به ایمان محتاجتری و فقیرتر از دیگرانی.

آری هرکسی در آخر بدنبال سرنوشت خویش خواهد رفت و در مقابل دادگاه الهی تنها و عریان پاسخگوی باورها و اعمالش خواهد بود.

آنکس که برون را می‌نگرد رویا می بیند، آنکس که به درون می‌نگرد، بیدار می شود.
(کارل گوستاو یونگ)

*روزنوشت ها   8/6/99

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۶/۰۹
محمد نصیری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی