«اگر زندگی ما معنایی داشته باشد، این معنا همان چیزی است که ما به آن دادهایم، نه چیزی که حاضر و آماده در اختیار ما قرار گرفته باشد.» تری ایگلتون
کتاب "فلسفه و معنای زندگی" از محمد آزاده از دیدگاه چند فیلسوف معنای زندگی را با زبان شیرین و ساده روایت می کند. این کتاب هم لذت بخش و هم آگاهی بخش است و ما را به اندیشیدن درباره معنای زندگی فرا می خواند.
چاپ دوم ین کتاب خواندنی دارای سیزده فصل می باشد.
بخش اول کتاب دربردانده مقاله ای است برگرفته از یکی از آثار لئو تولستوی با نام "زندگی من(اعترافات)". تولستوی در این کتاب داستان زندگی خود را مرور می کند و کشمکش های درونی خود درباره معنای زندگی را بیان کرده و به شرح بحران عمیقی می پردازد که در اوج موفقیت با آن روبرو می شود و او را تا مرز خودکشی و جنون می برد.
بخش دوم کتاب به طرح پرسش معنای زندگی از دیدگاه فلسفه کلاسیک و دو تن از مهمترین فیلسوفان تاریخ یعنی افلاطون و ارسطو (در دو فصل) نظر دارد. مقاله اول برگرفته از کتاب "مرگ خدا و معنای زندگی" اثر جولیان یانگ به مرور آرای افلاطون اختصاص یافته، و مقاله دوم منتخبی از رساله "اخلاق نیکوماخوس" ارسطو است.
مقاله های بخش سوم این کتاب به بررسی پرسش معنای زندگی از دیدگاه فلسفه تحلیلی اختصاص یافته و دربردانده سه مقاله از سه فیلسوف معاصر یعنی کی نیلسن، تامس نیگل و ریچارد تیلور است.بخش چهارم و پایانی کتاب (که خواندنی ترین بخش از کتاب است) دربردانده سه مقاله درباره آرای فردریش نیچه، ژان پل سارتر و مارتین هایدگر است. این سه مقاله از کتاب "مرگ خدا و معنای زندگی نوشته جولیان یانگ برگرفته شده و یانگ در آنها به تحلیل فلسفه این سه اندیشمند مهم قرن نوزدهم و بیستم می پردازد.
گزیده های معنا از چهار منبع
ارسطو می گوید :« هدف زندگی سعادت و خوش بختی انسان است و این ا مر میسر نمی شود مگر آن که انسان شکوفا شود و این شکوفایی هنگامی میسر است که قابلیت ها و استعدادهای فرد به فعلیت برسند و امکان تحقق آنها فراهم آید» .
از این نظر، ظوا هری مانند لذت، ثروت، ا فتخار و قدرت به تنهایی نمی توانند به زندگی انسان معنا بخشند بلکه باید همراه با ثروت ، غنا و کمال درونی انسان باشند.
کسانی که به دنبال معنی بخشی به زندگی خود هستند غا لباً هدف خود را در جهت ایفای نقش یا وظیفه ای در چیزی بزرگ تر از خود قرار می دهند. بنابراین رضایت خود را در خدمت به جامعه، کشور، انقلاب، تکامل تاریخ، پیشرفت دانش، دستیابی به مدینه فاضله یا آرمان شهر و یا تقرب به بارگاه ا لهی جستجو می کنند.
وقتی مردم خود را بخشی از یک هدف بزرگتر حس کنند آن هدف هم جزئی از آنها می شود. در این صورت آنها کمتر غم مشکلات فردی خود را می خورند و در عوض آن قدر ماهیت خود را در هدف بزرگتر حل می کنند که از نقش خود در آن احساس رضایت خواهند کرد.
در این شرایط، فعالیت، و حتی فعا لیت طولانی و خسته کننده و تکراری، هرگاه در جهت تحقق هدف والایی قرار گیرد می تواند دارای معنا با شد اما اگر فرد از کار و فعا لیت در جهت آن هدف به هر دلیلی کنار بکشد یا کنار گذاشته شود، دچار عذاب درونی می گردد و احساس می کند زندگیش از معنا تهی شده است.
تولستوی می گوید هر گاه انسان به هدف بزرگی که دارد ایمان داشته باشد ( نه اینکه این ایمان به صورت موروثی به او رسیده باشد بلکه خودش به آن دست یافته باشد) می تواند پاسخی در خور به پرسش « معنای زندگی چیست؟» ارائه کند.
هر گاه انسان دلیل کارهایی را که انجام می دهد بداند و آگاهانه در جهت رسیدن به هدف مورد نظرش فعالیت کند، زندگی او دارای معنا می شود چون کارهایی که بدون دلیل انجام می پذیرند نمی توانند مبنای سعادت فرد قرار گیرند.
بر این اساس، اگر انسان بخواهد زندگی هدفمند انه ای داشته باشد باید به آرمانی باور داشته باشد. اگر شخص به آرمانی برای زندگی خود باور نداشته باشد زندگی او تهی از معنا می شود.
از طرفی ، افلاطون عشق را به عنوان یکی از مهمترین راههای معنا دار کردن زندگی می داند. از نظر او، عشق دیدن زیبایی هاست که اگر انسان این زیبایی ها را بتواند ببیند زندگی خود را معنادار ساخته است.