اضطراب معنا

روزنوشت های آموخته -معنای زندگی

روزنوشت های آموخته -معنای زندگی

کیمیاگران واقعی سرب را به طلا تبدیل نمی کنند بلکه آنها جهان را به کلمات تبدیل می کنند(ویلیام گاس)
------
کسی که به بیرون می‌نگرد رویاپردازی می‌کند، کسی که به درون می‌نگرد بیدار می‌شود.(یونگ)
------
در این منزلگاه تلاش می شود گوشه ای از آموخته های خویش را برای جستجو ی معنای زندگی که گاها اضطرابی در درون آدمی بوجود می آورد بنگارم.ما دائما در حال مدل کردن هستی برای آرایش جدیدی از افکار خویش برای جستجوی حقیقت ایم ولی حقیقت سیال هست و ما دائما پی آواز حقیقت میدویم اما حقیقت گریزپاست و رسیدنی درکار نیست.

۱۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

بالاخره درونگرایی خوب است یا برونگرایی یا میانگرایی؟

 

من مطمئن هستم که تا به حال خیلی اوقات از خود پرسیده اید که آیا شما درون گرا هستید یا برون گرا. برای بعضی افراد این انتخاب آسانی نیست. ولی برای بیشتر ما سخت است که بین این دو امکان انتخاب نماییم.
سخت بودن پاسخ به این سوال به دلیل تقسیم کردن دیدگاه به فقط دو نظر است و این نگرش به شخصیت افراد خیلی وقت است که منسوخ شده است. بیشتر ما جایی در میان این دو امکان قرار داریم

چند نفر درونگرا را می شناسید؟ جواب واقعی احتمالا شما را شگفت زده خواهد کرد. به نظر می رسد در فرهنگ ما، که از دبستان تا دنیای کسب و کار بر کار گروهی تاکید می شود، همه چیز به نفع افراد برونگراست و 
فرهنگ آمریکایی، و درکل جهان غرب، برون‌گرایی را می‌ستاید. خوشبختانه، افراد درونگرا در هرجایی یک سخنگوی جدید دارند: نویسنده کتاب سکوت سوزان کین کسی که خودش مدعی است درونگراست و تلاش دارد تا جایگاه افراد درونگرا را در فرهنگ و جامعه بهتر بشناسد.


 بیش از یک‌سوم جامعه را افراد درون‌گرا تشکیل می‌دهند

خانم سوزان کین، با کتاب سکوت(قدرت افراد درونگرا در دنیایی که نمی تواند از صحبت کردن باز ایستد)، از طریق تحقیقات جدید و قدیم، تجارب شخصی، و حتی شیمی مغز، در حالتی جذاب و بسیار قابل مطالعه، به بررسی درونگرایی می پردازد. کین با تعمق در درونگرایی به دنبال راه هایی است که افراد درونگرا و برونگرا درک بهتری از یکدیگر داشته و افراد درونگرا تضادهای خود را همچون توانایی عمل کردن همانند افراد برونگرا در بعضی موقعیت ها را درک کنند. سکوت که برای هر فرد درون گرا و هر فرد برونگرایی که یک فرد درون گرا را می شناسد به راحتی در دسترس و نشاط آور است، توان بالقوه ای برای ایجاد تغییرات اساسی در «آرمان فرد برونگرا» دارد.
حتی در برون‌گراترین جوامع، حداقل یک سوم افراد درونگرا هستند. سوزان کین در کتاب قدرت سکوت نشان می‌دهد تاکنون چه میزان قدرت این افراد دست کم گرفته شده و این موضوع چقدر می‌تواند برای جامعه مضر باشد! او ضمن تشریح وضعیت درونگراها در جامعه، شغل، خانواده و روابط عاطفی و ...، راهکارهای مناسبی را ارائه داده و با اشاره به آخرین دستاوردهای علمی در این زمینه دید جامعه، حتی دید خود درونگراها را به درونگرایی تغییر می‌دهد.

سوزان کین، ضمن تشریح وضعیت درونگرا‌ها در جامعه، شغل و کسب‌وکار، تربیت و آموزش، ورزش، روابط عاطفی و...، راهکارهای مناسبی هم به درونگرا‌ها و هم برونگراهایی که با آن‌ها در ارتباطند، ارائه می‌کند.

کتاب قدرت سکوت با بیانی شیوا و جذاب، با ارائه نتایج آخرین تحقیقات و با نقل داستان‌های واقعی افراد زیادی، می‌تواند به خوبی دید جامعه و حتی دید خود افراد درونگرا را به درونگرایی تغییر دهد.

 اگر افراد درون‌گرا نبودند شاید جای خیلی از این ایده‌های ناب و کارهای بزرگ و کتاب ها در دنیای ما خالی بود.بسیاری از رهبران و شخصیت های کاریزماتیک و تاثیر گذار و فرزانگان دنیا افراد درونگرایی بودند.

اگر بخواهیم تمام کتاب را در یک جمله خلاصه کنیم می‌توانیم بگوییم: سوزان کین تاکید دارد که درونگرایی و برونگرایی دو الگوی مختلف رفتاری و شخصیتی هستند که به یک اندازه ارزشمند محسوب می‌شوند و می‌توانند در دنیای ما اثربخش و تاثیرگذار باشند.

description

بررسی بیشتر موضوع از سایر منابع

شخصیت یک فرد از مجموعه ای از تمایلات و ترجیحات تشکیل شده که ما به وسیله آن ها به زندگی می نگریم.شاخص های شخصیتی در سنین پایین شکل می گیرند و در اوایل سن بلوغ به فرم نهایی و ماندگار خود میرسند. خیلی چیزها در مورد شما در طول زندگی تغییر می کنند ولی شخصیت شما جزئی از این تغییرات نیست.

بروس لی می گفت" همیشه خودتان باشید، نظرات خود را ابراز کنید، اعتماد به نفس داشته باشید، دنبال شخصیت های موفق و کپی برداری از شخصیت آن ها نباشید."

زنجیره بین درون گرایی و برون گرایی یکی از مهمترین شاخص های شخصیتی است. این نگران کننده است که ما را به سوی تقسیم بندی شخصیتی درون گرا یا برون گرا سوق میدهند، چون هر کدام این طبقه بندی ها با توان ها و ضعف های خاص خود همراه و تعریف گردیده اند.

اَدَم گَرَنت در وارتون به تحقیق این پدیده پرداخت و یافته های او شگفت انگیز هستند. اولا او به این نتیجه رسید که دوسوم افراد کاملا درون گرا یا بیرون گرا نیستند.بیشتر افراد میان گرا هستند، یعنی تمایلاتی برون گرا و درون گرا دارند. بر حسب موقعیت ، جهت گیری بسیار تغییر می کند.
برون گرایی و درون گرایی طیفی است که در وسط آن میان گرایی قرار دارد :
میان گرایان نسبت به افراد کاملا درون گرا و یا برون گرا برتری متمایزی دارند.از آنجایی که شخصیت آن ها به نحو شدیدی به یک جهت تمایل ندارد، قادر هستند بر حسب موقعیت روش خود را به افراد مختلف تطبیق دهند. بدین دلیل برقراری ارتباط با دیگران برای آن ها آسان تر و عمیق تر است و همچنین با افراد بسیار گوناگون.
گرَنت این پدیده را این چنین توضیح میدهد:
"از آنجایی که افراد میان گرا به نحوی طبیعی دارای یک الگوی متغیر صحبت کردن و گوش کردن هستند، به اندازه ای که لازم است اطمینان خاطر و شوروهیجان را به مخاطب خود انتقال می دهند و در عین حال به علایق مشتریان گوش فرا می دهند و کمتر حالت های زیادی هیجانی و یا اعتماد به نفس بیش از حد ابراز می کنند.

نحوه عملکرد میان گرایی در مغز

درجه اجتماعی بودن شما بستگی به دوپامین دارد، هورمونی که در مغز باعث احساس خوب داشتن می گردد. همگی ما سطوح مختلفی از تحریک دوپامینی در نئوکورتکسِ خود داریم (قسمتی از مغز که در آن عملیات بالاتر فکری مانند فراگیری زبان و فکرِ آگاهانه صورت می پذیرد). آنهایی که درجه تحریکِ بالا دارند، تمایل به درون گرایی دارند وبدین دلیل از ارتباطات اجتماعی زیاد پرهیز می کنند برای اینکه تحریک زیادی در نئوکورتس باعث نگرانی زیادی آن ها میشود. آن هایی که کمتر تحریک می شوند به برون گرایی تمایل دارند. از آنجایی که درجه پایین تحریک در نئوکورتکس برای برون گرایان حوصله سربر است، تمایل به برقراری ارتباطات اجتماعی دارند و نتیجتا احساس بهتری دارند.
نزد بیشتر افراد تحریک در نئوکورتکس به حد مفرط نمی رسد، و بیشتر در حال تغییر است. در بعضی مواقع شما نیاز به تحریک بیشتر دوپامینی و در بعضی مواقع نیاز به تحریک کمتری دارید
(
نقل بخشی از مطلب از سایت تلنت اسمارت)

وقتی فضایی خلق می‌کنید تا افراد ساکت‌تر حرف بزنند، گاه ایده‌های باورنکردنی‌ای خواهید داشت که درغیراین‌صورت به اشتراک گذاشته نمی‌شدند.

 

بررسی بیشتر کتاب در ترجمان

لینک سخنرانی TED سوزان کین درباره کتاب سکوت
https://www.ted.com/talks/susan_cain_... 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۸ ، ۱۵:۰۷
محمد نصیری

اگر از غوغای عالم و اشتغالات باطل دنیوی دمی آسوده شویم

درختان را به هزار زبان سخنگو می‌یابیم

و از جوبیارها کتاب می‌خوانیم

و از سنگ موعظه می‌شنویم

و نشان خیر و خوبی را در هر چیز مشاهده می‌کنیم.

(شکسپیر)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۸ ، ۱۴:۵۲
محمد نصیری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۸ ، ۰۶:۰۲
محمد نصیری

در یکی از روزهای گرم تابستان میوه خوشرنگ و آبدار هلو را که تازه از بازار خریده بود در دست اش گرفت و می خواست بر روی مبل راحتی آنرا گاز بزند ولی زیبایی دو چندان رنگ میوه که قبل از خوردن در دهانش آب انداخته بود او را به تامل وادار کرد ؛ لحظه ای مکث کرد آخر چگونه این میوه را بخورم در صورتی که هوشیار نیستم این جرقه کوچک بود که عقربه های زمان را در ذهن او به عقب برگرداند فیلمی از گذشته این میوه در ذهن او به نمایش در آمد که در سکانس هایی از آن می دید دستی که این میوه زیبا را پرورانده و شب و روز نگهبانی نموده و آب و کود داده تا به بار بنشیند و دستی که درخت آن را کاشته و سال ها در انتظار به میوه نشستن آن شده است آری این میوه 200 گرمی خیلی حرف برای گفتن داشت اگر گوش شنوایی بوده باشد صدای بال های زنبور و حشره ای که بر گل های آن نشسته و گرده افشانی کرده را می شنید و صدای چکاوکی که لحظه ای برشاخه آن نشسته و آواز خوانده است تا ذرات این میوه را به رقص و سماع آورد.این میوه خوشمزه و آبدار در همراهی روز با فوتون های خورشید انرژی گرفته و در دل سکوت شبانگاهی با ستاره و ماه خلوت کرده تا از خامی پخته شود.
اگر کمی گوش ات را تیزتر کنی میتوانی نجواهایی را که باغبان با این درخت و خدای خویش داشته بشنوی و غم و رنجهایی را که پای این درخت چال کرده بشنوی و اینگونه با رنج های بشریت همدل شوی.
این میوه حتی می تواند صدای رودخانه و نهرآبی که از کنارش گذشته را برایمان انعکاس دهد.صدای غرش رعد و برق ابر بهاری را که تازه شکفته بود برایم دوباره همچون صدای مهیبی در دل کوهی به صدا در بیاورد.
این میوه حتی می تواند صدای باد نوروزی را که همچو نفخ صوری دمیده بود تا درخت خفته در خاک را بیدار نماید در وجود خفته من بدمد.
آری دانه این میوه حتی می تواند از اعماق تاریخ  زیست کره خاکی برایم سخن بگوید که چگونه نسل به نسل شجره نامه و هویت خود را از دوره های زمانی مختلف زمین در DNA خویش حمل کرده است  و به دست من رسیده.
آه این میوه چقدر صدای انفجار مهیب بیگ بنگ می دهد و بوی غبار ستاره ها.

آری این میوه حتی می تواند صدها راز پیچیده در نحوه رشد آن که علم بشری تا حال کشف کرده بگوید اینکه چگونه ریشه های این درخت از دل خاک مرده همچنین میوه خوش طعم و زیبایی به بار می آورد و ذرات خاک پس از طی فعل و انفعلات پیچیده شیمایی و ترکیب آن با یکدیگر و فتوسنتز برگ ها به شکوفه می نشیند و رشد و نمو می کند و تبدیل به میوه پخته می شود.
آه خدای من! ببین چه گل زیبایی می بینم که از دل برگهای این درخت هلو به من لبخند می زند و تمامی زیبایی های هستی را در خودش یکجا جمع کرده است این گل چه بوی معطری دارد انگار بوی معشوق می دهد.اگر در بین این همه جلوه های زیبایی هستی تنها زیبایی گل را میدیدم برایم کافی بود.حالا این میوه ثمره این گل لطیف و زیباست که برایم هدیه شده هست.چه هدیه ای بهتر از دامن این گل لطیف و زیبا.   
آری این میوه می تواند مثل کتاب آفرینشی مثنوی ها در خصوص مبدا و منشا هستی و آفریدگارش و حتی وجود بهشتی دیگر در عالم دیگر مثل پرده سینما به نمایش دربیاورد که تصویر آن اینگونه در حیات زمینیان منعکس شده است.
 آری امروز این میوه با کمی تامل قبل از خوردنش مفهوم جاودانگی و ابدیت را به من فهماند و پس از خوردنش عشق جاودانه را باز خواهم یافت.
آه ای مائده های زمینی! ممنون از این همه سفره رنگین که در پای من ریختید.
آه ای ابر و باد و مه و خورشید و فلک! ممنونم از این همه تلاش برای من.
 آه ای خدای عزیز! ممنون از این همه لطف و زیبایی.

-روزنوشت ها (مراقبه طبیعت# زندگی در لحظه)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۸ ، ۱۵:۱۰
محمد نصیری

دنیا مانند پژواک اعمال و خواستهای ماست. اگر به جهان بگویی: ”سهم مرا بده...“ دنیا مانند پژواکی که از کوه برمی گردد، به تو خواهد گفت: ”سهم مرا بده....“ و تو در کشمکش با دنیا دچار جنگ اعصاب می شوی. اما اگر به دنیا بگویی: ”چه خدمتی برایتان انجام دهم؟...“ دنیا هم به تو خواهد گفت: ”چه خدمتی برایتان انجام دهم؟

دکتر وین دایر

پی نوشت: این جهان کوه است و فعل ما ندا    سوی ما آید نداها را صدا (مولوی)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۸ ، ۱۵:۳۸
محمد نصیری

تمثیل جوجه تیغى و حفظ فاصله مطمئنه در روابط انسانى

گروه جوجه تیغی‌ها را در زمستان تصور کنید،

جوجه تیغی‌ها دارند یخ می‌زنند، به هم نزدیک می‌شوند تا همدیگر را گرم کنند ولی آن ها تیغ دارند و وقتی به هم نزدیک می‌شوند، یکدیگر را زخمی می کنند پس مجبور هستند از هم جدا شوند.

ولی دوباره سردشان می‌شود و مجبور می‌شوند به سمت هم بر گردند. این روند همینطور تکرار می‌شود.

آن‌ها همدیگر را رها می‌کنند و یخ می‌زنند ، نزدیک می‌شوند و همدیگر را می‌خراشند، دقیقا مثل آکاردئون

ما هم مثل جوجه تیغی ها هستیم، نیاز ما برای همدردی، مهربانی، شادی و نزدیکی انسانی، ما را به یکدیگر نزدیک می کند ولی عقاید دیگران، عادت های عجیبشان، موضع سیاسی‌شان و حتی بوی آن ها  ما را مجبور می‌کند از هم دور شویم.

ما دائما بین اشتیاق و طرد شدن در حال حرکت به جلو و عقب هستیم. همانطور که “شوپنهاور” گفته، بین انزوا و لودگی  در حال نوسان هستیم.

چگونه می‌توانیم بر این موضوع غلبه کنیم؟ ما نباید مثل آکاردئون زندگی کنیم.

"شوپنهاور” یک جواب روشن و واضح برای این سوال دارد:

با مودّب بودن ، با حفظ فاصله توام با همدردی

با نزدیکی ولی حفظ فاصله ی لازم

نقل از سایت مدرسه زندگی(آلن دوباتن)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۸ ، ۱۵:۳۰
محمد نصیری

من در ابتدا فکر می‌کردم که پروژه شادی ممکن است خودخواهانه باشد، زیرا اینکه روی شادی خودم تمرکز کنم، خودخواهی به‌نظر می‌رسید. این درست بود که من وقتی به شادی خودم اهمیت می‌دادم، دیگران را هم شاد می‌کردم، مثلا سعی می‌کردم به «جمی» پرخاش نکنم و به شوخی‌هایش بخندم. اما نتیجه حتی فراتر از این بود. وقتی خودم شادتر بودم، بهتر می‌توانستم دیگران را هم شاد کنم.
افراد شاد، عموما بخشنده‌تر، دلسوزتر و بلندنظرترند و نسبت به افراد غمگین، کنترل بیشتری بر خود دارند و تحملشان در مقابل ناامیدی بیشتر است. درحالی که افراد غمگین، اغلب طرد شده، پرخاشگر، متخاصم و خودمحورند. اسکار وایلد می‌گوید: «کسی که آدم خوبی است، همیشه شاد نیست، اما کسی که شاد است، همیشه خوب است.»
 گزیده ای از کتاب پروژه خوشبختی گرچین رابین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۸ ، ۱۵:۲۱
محمد نصیری

خانم امیلی اصفهانی در کتاب "قدرت معنا" می خواهد به این سوال جواب دهد خوشبختی مهمتر است یا داشتن معنا؟ و با بررسی موئلفه های خوشبختی و روانشناسی مثبت گرای مارتین سلیگمن و سایر یافته های روانشناسی در این کشف از "چهار ستون معنا" سر در می آورد: 

تعلق داشتن(Belonging)،هدف(Purpose)،تعالی(Transcendence) و داستان سرایی(Storytelling)


خانم امیلی در یک سخنرانی تد می گوید:


در گذشته فکر می‌کردم که تمام هدف از زندگی پیدا کردن خوشبختی است. همه می‌گفتند موفقیت، راه رسیدن به خوشبختی است. بنابراین من رفتم به دنبال کار ایده‌آل، پارتنر ایده‌آل، آپارتمان ایده آل. ولی به جای این که احساس رضایت کنم، مضطرب و سرگردان بودم و فقط من نبودم که این حس را داشتم؛ دوستانم هم همین درگیری هارا داشتند.
تصمیم گرفتم به دانشگاه بروم و روان شناسی مثبت‌گرا بخوانم تا بفهمم چه چیزی به راستی سبب خوشحالی افراد می‌شود. ولی‌ آن‌ چه که در آن ‌جا فهمیدم زندگی ا‌م را عوض کرد. آمار و اطلاعات نشان می‌داد به دنبال خوشبختی بودن می‌تواند انسان ها را بدبخت کند و آن چه من را تحت تاثیرقرار داد این بود: آمار خودکشی در سراسر جهان بالا رفته است، و در آمریکا به بالاترین میزان در سی سال اخیر رسیده بود. با وجود این که زندگی‌‌ها  در حال بهبود است، با هر استانداردی که در نظر بگیریم افراد بیشتری احساس ناامیدی، افسردگی و تنهایی می‌کنند. یک جور خلاء انسان ها را عذاب می‌دهد، و حتما لازم نیست از نظر پزشکی افسرده باشید تا احساسش کنید. فکر می‌کنم همه‌ی ما دیر یا زود از خود می‌پرسیم: همه ا‌ش همین است؟ و براساس این پژوهش، آن چه این ناامیدی را پیش‌بینی می‌کند نبود خوشبختی نیست. فقدان چیز دیگری ا‌ست، فقدان داشتن معنا در زندگی.

این موضوع برای من سوال‌ برانگیز شد. آیا در زندگی چیزی بالاتر از خوشبختی هم هست؟ و تفاوت میان خوشبخت بودن و داشتن معنا در زندگی چیست؟ روان‌شناسان زیادی خوشبختی را وضعیتی از آسایش و راحتی تعریف کرده اند و این که در لحظه احساس خوبی داشته باشی. معنا، ولی مفهوم عمیق‌تری است. روان‌شناس مشهور مارتین سلیگمن می‌گوید معنا از تعلق داشتن و در خدمت چیزی فراتر از خود بودن می آید و از پرورش بهترینی که در درون شماست. فرهنگ ما نگاهی وسواس‌گونه به خوشبختی دارد، ولی من متوجه شدم که به دنبال معنا بودن مسیر رضایت‌بخش‌تری است. تحقیقات نشان می‌دهد افرادی که در زندگی معنا دارند، مقاوم‌تر هستند، در مدرسه و یا محیط کار موفق‌ترند، و حتی عمرهای طولانی‌تری دارند.
همه‌ی این‌ها من را به فکر فرو برد: هریک از ما چطور می‌توانیم معنادارتر زندگی کنیم؟ برای کشف این موضوع، پنج سال وقت گذاشتم و با صدها نفر مصاحبه کردم و هزاران صفحه مباحث روان شناسی،عصب‌شناسی و فلسفه مطالعه کردم. با جمع‌بندی تمام این‌ها فهمیدم، چیزهایی وجود دارند که من اسم‌ آن ها را گذاشتم چهار ستون یک زندگی معنادار. هر یک از ما می‌توانیم با ساختن چند یا همه‌ی این ستون‌ها در زندگی‌ خود، زندگی‌هایی از معنا خلق کنیم(متن کامل سخنرانی)


این قدرت معناست. خوشبختی می آید و می‌رود. ولی وقتی زندگی به راستی خوب است و وقتی همه‌چیز واقعا بد است، داشتن معنا به شما چیزی می‌دهد که محکم آن را بگیرید.

 

لینک مثال موردی از کتاب قدرت معنا در زندگی

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۸ ، ۱۳:۲۸
محمد نصیری

هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود

وارهد از حد جهان بی حدو و اندازه شود

(مولوی)

پرسید سخن تازه چیست؟

گفتم  سخنی که حال من را خوب نماید و مثل نیسمی روح مرا بنوازد،

سخنی که من را از روزمرگی و تکرارهای بیحاصل رها سازد؛ سخنی که من را از این وضعی که هستم ارتقاء دهد.

سخنی که مرا از این مکان محصور و جایگاه فعلی جدا سازد و در جهان ماورائ سیر دهد. 

سخنی که منیت من را از من دور سازد.

سخنی که الهام بخش لحظه های بعدی من باشد و چنان نفسی در من بدمد که چیزی های نو خلق نمایم.

سخن نو سخنی است که مرا بجای تزلزل و تنزل، رشد و پرواز دهد.

گفتم خدا هم هر لحظه در پی کاری جدید هست (کل یوم هو فی شان)

پرسید دو جهان یعنی چه ؟

گفتم جهان درونی من و تو ، جهام معنی و صورت ، جهان این لحظه و لحظه بعد، جهان دون و جهان بالا.

جهان می تواند جهان های بی کرانه باشد که هنوز کشف نکرده ام و سخن تازه می تواند آن را برای من کشف و روشن نماید.

جهان می تواند جهان اندیشه باشد که هر آن در حال شدن هست و از بودن می گریزد.

پس ای دوست سخن تازه بگو تا این دل بیمار من درمان شود و نوری در آن بتابد.

سخنی بگو که من را از این جایی که هستم رها سازد و با ابدیت و جاودانگی پیوند دهد.

(روزنوشت ها)

لینک شرح سخن تازه توسط دکتر دینانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۸ ، ۱۰:۵۱
محمد نصیری

خویش را باور کن

هیچکس جز تو نخواهد آمد

هیچکس بر در این خانه نخواهد کوبید

شعله ی روشن این خانه تو باید باشی

هیچکس چون تو نخواهد تابید

چشمه ی جاری این دشت تو باید باشی

هیچکس چون تو نخواهد جوشید

سرو آزاده ی این باغ تو باید باشی

هیچکس چون تو نخواهد رویید

باز کن پنجره صبح آمده است

در ِ این خانه ی رخوت بگشای

باز هم منتظری؟!

هیچکس بر در این خانه نخواهد کوبید

و نمی گوید برخیز که صبح است، بهار آمده است

خانه خلوت تر از آن است که میپنداری

سایه سنگین تر از آن است که میپنداری

داغ، دیرین تر از آن است که میپنداری

باغ، غمگین تر از آن است که میپنداری

ریشه ها می گویند

ما تواناتر از آنیم که میپنداری

هیچکس جز تو نخواهد آمد

هیچ بذری بی تو

روی این خاک نخواهد پاشید

خرمنی کوت نخواهد گردید

هر کجا چرخی بی چرخش تو

هر کجا چرخی بی چالش و بی خواهش تو

بی توانایی اندیشه و عزم تو نخواهد چرخید

اسب اندیشه ی خود را زین کن

تک سوار سحر جاده تو باید باشی

و خدا می داند

که خدا می خواهد تو "خودآ"یی باشی بر پهنه ی خاک

نازنین!

داس بی دسته ی ما

سال ها خوشه ی نارسته ی بذری را می چیند

که به دست پدران ما بر خاک نریخت

کودکان فردا

خرمن کشته ی امروز تو را می جویند

خواب و خاموشی امروز تو را

در حضور تاریخ، در نگاه فردا

هیچکس بر تو نخواهد بخشید

باز هم منتظری؟!

هیچکس بر در این خانه نخواهد کوبید

و نمی گوید برخیز که صبح است، بهار آمده است

تو بهاری آری

خویش را باور کن

(مجتبی کاشانی)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۸ ، ۱۶:۳۵
محمد نصیری