اضطراب معنا

روزنوشت های آموخته -معنای زندگی

روزنوشت های آموخته -معنای زندگی

کیمیاگران واقعی سرب را به طلا تبدیل نمی کنند بلکه آنها جهان را به کلمات تبدیل می کنند(ویلیام گاس)
------
کسی که به بیرون می‌نگرد رویاپردازی می‌کند، کسی که به درون می‌نگرد بیدار می‌شود.(یونگ)
------
در این منزلگاه تلاش می شود گوشه ای از آموخته های خویش را برای جستجو ی معنای زندگی که گاها اضطرابی در درون آدمی بوجود می آورد بنگارم.ما دائما در حال مدل کردن هستی برای آرایش جدیدی از افکار خویش برای جستجوی حقیقت ایم ولی حقیقت سیال هست و ما دائما پی آواز حقیقت میدویم اما حقیقت گریزپاست و رسیدنی درکار نیست.

گزیده‌هایی از در جستجوی زمان از دست رفته

 در جستجوی زمان از دست رفته -مارسل پروست

گزیده: "همه‌ چیزهای عظیم و مهمی که می‌شناسیم کار عصبی‌هاست. همه‌ی مکتب‌ها را آن‌ها بنیان گذاشته‌اند و همه ‌ی شاهکارها را آن‌ها ساخته‌اند و نه کسان دیگر. بشریت هرگز نخواهد فهمید که چقدر به آن‌ها مدیون است و بخصوص آن‌ها برای ارائه این همه چیز به بشریت چقدر رنج کشیده‌اند. ما از شنیدن موسیقی خوب، از دیدن نقاشی زیبا لذت می‌بریم، اما نمی‌دانیم که برای سازندگان‌شان به چه بهایی تمام شده‌اند، به قیمت چه بیخوابی‌ها، چه گریه‌ها، چه خنده‌های عصبی، چه کهیرها، چه آسم‌ها، چه صرع‌ها، و چه مقدار اضطراب مرگ که از همه آن‌های دیگر بدتر است."

 

رمان 3هزار و هشتصد صفحه ای "در جستجوی زمان از دست رفته" مارسل پروست. نوشتن این شاهکار بزرگ ادبی چهارده سال به طول انجامیده است که ترجمه آن نیز توسط مرحوم سحابی چندین سال به طول انجامیده است به نوعی بزرگترین پروژه نگارش و ترجمه کتاب بوده است.

این کتاب در هفت جلد با عناوین‌ کتاب طرف‌ خانه‌سوان، کتاب در سایه دوشیزگان شکوفا، کتاب طرف گرمانت 1 و 2، کتاب سد و موعموره، کتاب اسیر، کتاب گریخته و کتاب زمان بازیافته تالیف شده است. مارسل پروست در این کتاب با تحلیل روان شناسانه ی شخصیت های داستان بر جذابیت آن بیش از پیش افزوده است. کتاب در جستجوی زمان از دست رفته به همت مهدی سحابی ترجمه و در هفت جلد توسط نشر مرکز به چاپ رسیده است.

کتاب در جستجوی زمان از دست رفته اثر سترگ یک انسان بیمار است. اثر نویسنده ای که برخی از تکان دهنده ترین صحنه های کتابش را به بیماری اختصاص داده است؛ که تصویرهایی بسیار سخت و آکنده از درماندگی از بیماران ترسیم می کند؛ که از بیماری ها با زبانی اساطیری اما همچنین فنی سخن می گوید، زبان کسی که خود می داند و از نزدیک حس کرده است که عادت و الفت به بیماری یعنی چه، و شهر عظیم تخیلش را با خلوص و با هزل از چهره های پزشکان، متخصصان خونسرد با حسودی انباشته است که اسنوبی محافل اشرافی آنان را دوره می کند و از ستایش و ارج درخور «اهل علم» برخوردارند. اثر نویسنده ای است که پیوند ناگسستنی بیماری و مرگ را به چشم دیده، و با غایت مهربانی روزی را زیر نظر گرفته است که مرگ در تن بینوای رنجور کسی که دوست می داریم خانه می کند تا او را بکشد، که حضور مرگ را در لحظه ای دیده است که بیماری، تازگی شگرف محدودیت های برگشت ناپذیر را بر زندگی تحمیل می کند؛ آنچنان که مردن خود را نه در لحظه ای که آدم می میرد، بلکه ماهها و گاهی سالها پیش از آن می بینیم، هنگامی که مرگ چون غریبه ای که می رود و می آید و شبی به نظر می رسد که برای همیشه رفته است اما فردایش باز می گردد، با همه کراهتش در خانه مان ماندگار می شود.

مطالعه بیشتر در بوکالا

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۹ ، ۰۰:۳۵
محمد نصیری

یوهان گوتلیب فیشته در کتاب مقصود انسان، تضادی را در شناخت بشری مطرح می کند و در کتاب به وسیله ی استدلال های خود راه حلی برای این تضاد پیدا می کند.

در علم سعی ما بر این است که هر پدیده ای را تببین علّی کنیم و به این نتیجه برسیم که رخ دادن هر پدیده ای در جهان ضروری است و از عللی پیش از خود به وجود آمده است. اگر بخواهیم این گزاره را تعمیم بدهیم به این موصوع می رسیم که خود رفتار من هم(به عنوان یک انسان) بر اساس عللی بیرونی شکل می گیرد. تضاد در این نقطه شکل می گیرد این نگاه، با احساسی که من از خود دارم در تضاد است. من احساس می کنم که مختارانه می اندیشم و عمل می کنم. اما علم به من چیز دیگری می گوید. در این میان کدام یک را باید پذیرفت احساس خودم یا علمی که در ابتدای متن ذکر شد.

فیشته پاسخ اول را می پذیرد، پاسخی که او را از بند دانش خود می رهاند.

" با این بصیرت، ای میرا آزاد شو، برای همیشه از هراسی که تو را خوار و آزرده ساخته بود رها گرد! دیگر از ضرورتی که تنها در اندیشه ی خودت وجود دارد بر خود ملرز؛ دیگر از له شدن زیر بار چیز هایی فقط فرآورده های ذهن خودت اند مهراس؛ دیگر خود را، ای وجود اندیشا، در رده ی اندیشه هایی که از تو می جوشند جای مده. تا زمانی که توانستی بر این باور باشی که نظامی از چیز ها، بدان گونه که توصیفشان کردی، بیرون از تو، و مستقل از تو وجود دارند، و تو خود ممکن است فقط حلقه ای باشی چنین هراسی بی مایه نبود. اما اکنون که دیدی که تمامی این ها فقط در تو و از طریق تو وجود دارند؛ بی شک تو دیگر از انچه که می دانی توست هراسی به خود راه نخواهی داد. "

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۹ ، ۱۲:۴۳
محمد نصیری

هدف نویسنده واقعی دور نگه داشتن مردم از ناامیدی هست.

اگر مردم تحت تاثیر نوشته های شما زندگی کردن را انتخاب کنند یعنی درکارتان موفق هستید.

 

سارا منگوسو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۹ ، ۲۲:۵۸
محمد نصیری

ارسطو، این فیلسوف جامع و اندیشمند بزرگ همه دوران‌ها را، معلم اول نام نهادند. و این البته نشانگر مقام فاخر معلمی است. اکنون، می‌سزد که ما کرونا را معلم آخر بنامیم. اما چنان که در تعبیر انگلیسی‌زبانان آمده، آخرین، فروترین نیست و بسا که فراترین باشد. معلم آخر، اینجا نشانگر آخرِ معلمی است. اما آموزه‌های این معلم آخر کدامند که او را شایسته این نام می‌کنند؟

🔹نخست، کرونا تصویر ما را از جهان دگرگون کرد. او نشان داد که جهان اسرارآمیز است و این را عیان کرد که چگونه طومار حیات بشر، با همۀ طول و عرض تمدنش، می‌تواند با خُردپایی ناچیز در هم‌پیچیده شود و همچون پاره کاغذی، مچاله و به دور افکنده شود. آدمی باید بیاموزد که جهان پر از اسرار ناشناخته است و او در غار هزارتویی گام می‌زند که از هر کناره‌اش رازی بیرون می‌جهد و تا کرانه سر می‌کشد. او همچنین نشان داد که در این جهان، ماده و معنا در هم خلیده‌اند و جسم و جان در هم پیچیده‌اند؛ چنان که جان گران تو در گرو جسمی ارزان و ناچیز چون کروناست. و ما چه به خوبی آموختیم که پاسداشت جان، در گرو چشمداشت به پاکیزگی در جسم است.

🔹دوم، کرونا معرفت‌شناسی ما را تحول بخشید. او نشان داد که واقعیت‌هایی در جهان وجود دارند که نمی‌توان آن‌ها را نادیده گرفت و از آن‌ها عبور کرد، بلکه باید در برابر آنها سرفرود آورد. سازه‌گرایان کجایند تا ببینند که همه چیز ساختۀ ذهن ما نیست و واقعیت‌هایی سترگ وجود دارند که راه ما را می‌بندند و ما را به شناخت خود وامی‌دارند. آری این ذهن خلاق ماست که باید جامه‌ای درخور قامت این واقعیت‌ها بدوزد، اما نه جامه‌ای برای هیچ کس و هیچ چیز. ما هستیم که با سازه‌های ذهنی خود، کرونا را معلم آخر می‌نامیم، اما آیا این اسم بی‌مسمایی است؟  

🔹سوم، کرونا اخلاق و ارزش‌ها را زیر و رو کرد. او یک برابری‌خواه بزرگ است. او برابری انسان‌ها را در برابر دیدگان ما قرار داد. او نیز همچون مادرش، مرگ، نشان داد که همه در برابر قانون او برابرند و هیچ کس برابرتر از دیگری نیست. در چشم او پاپ و پیرو یک حکم دارند. او شاه را بر همان زمینی می‌کوبد که گدا دیرزمانی بر آن زیسته است.
فراتر از این برابری‌خواهی، کرونا «من» را به «ما» تبدیل کرد و به خوبی نشان داد که انسان‌ها نه تنها برابر بلکه تنگاتنگ در بر یکدیگرند و سرنوشت همۀ آنها چون تاروپودی در هم پیچیده است. چنین نیست که اگر کسی گلیم خویش را از آب برگیرد، بتواند در گوشۀ عزلتی، مأوی بگیرد و در حباب بستۀ خویش زندگی کند. یا همه با هم زنده می‌مانید یا همه با هم می‌میرید؛ این است آموزه سترگ کرونا. با این آموزش، او کلید طلایی اخلاق را در دستان ما نهاد. این کلید طلایی، غلبه بر خودمحوری است و در این سخن حکیمانه جلوه‌گر شده است که آنچه را بر خود نمی‌پسندی بر دیگران مپسند.

🔹سرانجام، باید گفت که کرونا یک مربی حاذق است. پنجه در پنجه تو می‌نهد و بر زمینت می‌افکند تا برخیزی و از ضعف قدرت بسازی. چند صباحی تو را منکوب می‌کند تا با او مبارزه کنی و به این ترتیب، نیروهای ناشناختۀ خویش را بشناسی. او سرانجام پشت خویش را به خاک خواهد نهاد تا تو قدرت خود را بازیابی. این ترفند او برای رشد تو است. او باز روزی از روزنی دیگر و با نامی دیگر به تو حمله‌ور خواهد شد. او می‌آید تا غرور تو، این قدرت پوشالی را در هم بشکند و قدرت واقعی تو را از نهادت بیرون کشد. آری، کرونا معلم آخر است.

 

#دکتر خسرو باقری، استاد فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه تهران

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۹ ، ۲۱:۰۲
محمد نصیری

شوپنهاور: هر نفسی که فرو می‌بریم، مرگی را که مدام به ما دست‌اندازی می‌کند، پس‌می‌زند… . در نهایت این مرگ است که باید پیروز شود زیرا از هنگام تولد، بخشی از سرنوشت ما شده و فقط مدت کوتاهی پیش از بلعیدن طعمه‌اش، با آن بازی می‌کند.
بااین‌همه، ما تا آنجا که ممکن است، با علاقه‌ی فراوان و دلواپسی زیاد به زندگی ادامه می‌دهیم، همان جور که تا آنجا که ممکن است طولانی‌تر در یک حباب می‌دمیم تا بزرگ‌تر شود، گرچه با قطعیتی تمام می‌دانیم که خواهد ترکید.


اروین دیوید یالوم – کتاب درمان شوپنهاور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۹ ، ۲۳:۵۶
محمد نصیری

واقعیت این است که ما همگی در این سیاره، تنها هستیم. هر کدام از ما کاملا تنهاییم و هرچه زودتر این حقیقت را بپذیریم، به نفعمان خواهد بود. بسیاری از مردم تنها زندگی می کنند، چه ازدواج کرده باشند و چه مجرد باشند. بدون هیچ یافتنی، همیشه در جستجو بوده اند...!


#پلی به سوی جاودانگی-ریچارد باخ

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۹ ، ۲۳:۵۲
محمد نصیری

 فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم

هر روز میلیون ها اطلاعات در ذهن ما پردازش می شود و در بین این همه اطلاعات پردازش یافته در مغز افکار و توهماتی از ذهن تراوش می یابند که  مثل نویز و صدای مزاحمی ما را از افکار سازنده و حیاتی در این عمر کوتاه محروم می سازند و انرژی و توان عمده مغز در پس زمینه ذهنی تحلیل می رود و یک دفعه می بینم که شب را به روز رساندیم و خبری از هر گونه خروجی متفاوتی با دیروز ما وجود ندارد.خلاقیت روشی برای فیتلر کردن افکار و نویز های مزاحم (Mind Noises) و شناسایی پالس های مثبت  در بین جنگل افکار هست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۸ ، ۱۶:۵۴
محمد نصیری

دنیا محل نمایش اراده هاست اراده هایی که در جستجوی حقیقت اند و هر کسی در سهم خویش به گوشه ای از حقیقت دست می یابد. اراده محل رویش برداشت های متفاوتی بوده است و هر اندیشمندی بنا به زاویه دید خویش تلقی و برداشت خود از آن را در قالب تزی ارائه کرده است. حالا موضوع اراده آزاد یا جبر و اختیار که بحث های زیادی بین فیلسوفان متافیزیک ، الهی دانان و دانشمندان داشته در این جستار مدنظر نیست.بلکه سمت و سویی که اراده ها به آن گرایش داشته در اینجا بصورت خلاصه اشاره می گردد.

اراده معطوف به باور(ایمان) ، ویلیام جمیز

روان شناسی دین که یکی از پیشگامان آن، ویلیام جیمز است که نظریه و کتابی به نام «اراده معطوف به ایمان» دارد. او می‌گوید در تصمیم‌گیری‌برای گزینه‌های زنده، اضطراری و فوری که شواهد عقلی آن ناقص است و گزینش عقلی‌امکان‌پذیر نیست، اراده به معنای عام تمایل عاطفی انسان وارد عمل می‌شود. از آنجا که در ایمان‌چنین شرایطی موجود است، اراده معطوف به باور ایمان را محقق می‌سازد. ملاحظات متعددی‌در نقد دیدگاه جمیز وارد شده اما به طور اجمالی با توجه به شواهد عدیده اصل دخالت عواطف‌ در باورها و ایمان مورد تأیید قرار گرفته است.

ایمان، از اقناع دل پدید می‌آید. مراد از دل، آن‌گونه که در تمام زبان‌های بشری سابقه دارد، مظهر قوای دَرّاکه انسان است که البته با عقل هم پیوند دارد در این معنا، دل، مرکز تجلیات معنوی و شهودی نیز هست و امید و عشق و ایمان، حاصل تأملات آن است؛ به تعبیر دیگر، به طرح دلایل دل در ایمان آوردن می‌پردازد که بقول پاسکال" دل هم دلایلی دارد که عقل از آن بی خبر است".

اراده معطوف به معنا ، ویکتور فرانکل

نظر فرانکل آزادی به معنای رهایی از سه چیز است: ۱ـ غریزه‌ها ۲ـ خوی‌ها و عادت‌ها ۳ـ محیط در زمینهٔ نظریه شخصیت فرانکل معتقد است، در آدمی انگیزه‌یی بنیادی وجود دارد و آن «اراده معطوف به معنا» است. مکتب روان‌شناسی لوگوتراپی یا معنا درمانی که ویکتور فرانکل بنا نهاد امروز یکی از مکاتب مطرح روان‌شناسی در جهان است. خاستگاه لغوی معنادرمانی یا لوگوتراپی به واژه یونانی لوگوس باز می‌گردد. لوگوس به معنای واژه یا کلمه، ارادة پروردگار یا معناست. اما رساترین معادل آن معنا می‌باشد بر این اساس و بنا به گفته ویکتور فرانکل معنادرمانی عبارت است از: «درمان از رهگذر معنا یا شفابخشی از رهگذر معنا» یا «روان درمانی متمرکز بر معنا.

این نظریه به لحاظ فلسفی ریشه در اگزیستانسیالیسم و پدیدارشناسی و به لحاظ روانشناختی ریشه در روانکاوی و روانشناسی فردی و به لحاظ معنوی ریشه در تعهدی تام و تمام به وجود انسان دارد، همچون موجودی که به طرز تقلیل ناپذیری معنوی است و بر ۳ پیش فرض اساسی استوار است: الف) زندگی در هر شرایطی دارای معناست، ب) انسان اراده معطوف به معنا دارد و این اراده به نیاز مدام انسان با جست وجو نه برای خویشتن، بلکه برای معنایی که به هستی منظور می بخشد، ارتباط می یابد، ج) انسان تحت هر شرایطی از این آزادی بهره مند است که اراده معطوف به معنا را به ظهور رساند و معنایی بیابد. در نتیجه, زندگی از نگاه معنا درمانی تحت هر شرایطی معنا ‏دار است, افراد با اراده ای معطوف به معنا انگیخته می شوند و انسان ‏دارای اراده آزاد است.

فرانکل اراده معطوف به معنا را در مقابل دو ‏تبیین ساده انگارانه فروید و آدلر یعنی: اراده معطوف به لذت و اراده ‏معطوف به قدرت مطرح می کند. لذت قادر نیست زندگی را ‏معنادار کند. اگر لذت منبع معنای زندگی بود زندگی چیزی برای ‏ارائه به انسان نداشت. ‏‏ ‏

اراده معطوف به حیات(جهان همچون اراده و تصور)، آرتور شوپنهاور

شوپنهاور فلسفه‌اش با این شروع می‌شود که به نیروی آغازین درون ما اسمی بدهد که می‌گوید از هر چیزی قوی‌تر است: حتی از عقل، منطق و وجدان. آرتور شوپنهاور اسم این نیرو را اراده معطوف به حیات می‌دهد.

اراده معطوف به حیات نیروی ثابتی است که مجبورمان می‌کند پیش بریم و به هستی چنگ بیندازیم و همیشه به فکر منافع خودمان باشیم. این نیرو کور است، شعور ندارد و خیلی پیله کننده است. از نوجوانی به بعد این اراده در وجود ما وراجی می‌کند. مداوم حواس ما را به دنبال داستان‌های شهوانی می‌برد. به کارهای عجیبی وادارمان می‌کند و از همه عجیب‌تر مداوم باعث عاشق شدن ما می‌شود.

از دید شوپنهاور، "اراده" یک مقوله روان شناختی یا اخلاقی نیست بلکه مقوله ای است متافیزیکی و هستی شناختی. به این معنا که اراده ،ذاتِ چیز هاست و با ذات معقول در فلسفه کانت برابری می کند. بنابراین اراده جهان شمول، ازلی، نامتغیر و آزاد است. جهان پدیده ها آن چیزی است که من تصور می کنم و در عین حال نمودی از اراده است که در آن بازتاب دارد. اراده ای که آزاد و کور است که باعث می شود زندگی را بی انتها، بی غایت و بی معنی کند. امیال و هیجانات پس از مرگ نیز باقی می مانند و بعد از ما به هستی خود ادامه می دهند.

اراده معطوف به قدرت ، نیچه

یکی از چالشی‌ترین ایده‌های نیچه ، تلقی اراده معطوف به قدرت است و می‌توان گفت چکیده تفکر نیچه در این اصل نهفته است.‌اراده معطوف به قدرت در گام نخست اراده است ، به این معنی که برخاسته از امیال ، غرایز و نیازهای انسانی‌ است و نه از جنس بخش شناختی و تفکری ما و در گام دوم معطوف به قدرت است و نه حقیقت. 

ارادۀ معطوف به قدرت هیچ ارتباطی با شهوت قدرت در دنیا ندارد که میل به اشغال جایگاهی مهم است. این مفهوم به چیزی کاملاً متفاوت اشاره دارد و به معنای ارادۀ معطوف به قوت تجربه، یا این اراده است که به هر قیمت ممکن، از کشمکش‌های درونی که ما را می‌فرسایند پرهیز کنیم تا قدرت‌های ما یکدیگر را خنثی نکنند و زندگی درونی ما به رکود و ضعف نگراید. ارادۀ معطوف به قدرت ارادۀ معطوف به فتح و غلبه، و برخورداری از پول و نفوذ نیست، بلکه میلی عمیق به دستیابی به حداکثر شور زندگی، یعنی زندگی‌ای است که با تضاد درونی به فقر و چندپارگی نگراییده، بلکه حداکثر بهرۀ ممکن را از آن می‌بریم.

اراده معطوف به آزادی ، حافظ

حافظ شیرازی نیز همچون همة آزاداندیشان روشن‌بین پویه‌ای مدام و مستمر به سوی آزادی دارد، و تجربة هنری‌اش معطوف به آزادی است.

عشق: عشق، میلی است معطوف به آزادی و هیچ قاعده و قانون و سنت و فرهنگی را برنمی‌تابد. صاحب این «فن شریف» مستغنی و بی‌نیاز است و اسیر عشق از هر دو عالم آزاد است.

آقای دکتر شفیعی کدکنی در کتاب این کیمیای هستیاشاره‏ ای به اراده‏ی آدمی‏ می‏کنند که به خلاف نیچه،اندیشمند آلمانی که آن را معطوف به قدرت‏ می‏داند،آن را معطوف به آزادی می‏نمایند که کاملا درست است.تلاش آدمی‏ دانسته و ندانسته در طول زندگی برای‏ رسیدن به آزادی‏ست.بچه پس از تولد و بدون تحرک با مشاهده‏ی فضایی‏ گسترده اما نتوانستن از جای خود حرکت کردن و هرجا بخواهد رفتن در رنج است،بالاخره با راه‏افتادن و پس از آن تلاش برای حرف زدن همه تلاشی‏ برای آزادی از زندان بی‏حرکتی و ناتوانی‏ گفتار است،این تلاش در طول زندگی‏ برای رهایی و بیرون رفتن از بن‏بست‏هاست و حقی‏ست برای هر کس که بتواند انتخاب کند،پس:آزادی‏ حق انتخاب با درک مسوولیت است. خود من در کتاب شکرانه‏ی منفی چند سال قبل در این باره بحث مجملی‏ کرده‏ام.تاکید بر این نکته ضروری‏ست‏ که آزای بدون درک مسوولیت توحش‏ صرف است.

در خاتمه جای یادآوری دارد که‏ بگویم سخن دکتر شفیعی که اراده‏ی‏ آدمی را معطوف به آزادی می‏داند بر نظر نیچه که آن را معطوف به قدرت‏ می‏نماید،از هر جهت مرجح است.

 

روان شناسان اراده انسان را معطوف به چه می دانند؟

1. فروید "اراده معطوف به لذت"

2. یونگ "اراده معطوف به خودآگاهی و خود واقعی"

3. آدلر "اراده معطوف به قدرت"

4. ویکتور فرانکل "اراده معطوف به معنایابی"

5. پرز "اراده معطوف به تجربه کردن و زندگی در حال"

6. راجرز "اراده معطوف به پذیرش بدون قید و شرط خود"

7. اسکینر "اراده معطوف به کسب پاداش"

8. آلبرت الیس "اراده معطوف به تفکر عقلانی"

10. گلاسر "اراده معطوف به انتخاب و کنترل درونی"

 11.ریک برن "اراده معطوف به من بالغانه"

12. کارن هورنای "اراده معطوف به کسب امنیت"

13. مزلو "اراده معطوف به خود شکوفایی"

------

#روزنوشت های جستارگونه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۸ ، ۱۷:۱۴
محمد نصیری

رساندن بیشترین خیر چگونه فهم ما را از زندگی اخلاقی تغییر می‌دهد

 

مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن/که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست

مترجم کتاب در پیشگفتارش این بیت حافظ را نقل‌قول کرده است و می‌گوید در طریق ما غیر ازین گناهی هست! ضرر نرساندن بخشی از اخلاق است اما کافی نیست فردی اخلاقی است که هم آزار نمی رساند و هم از نیکی و خیررسانی دریغ نمی‌کند.



دیگردوستی مؤثر هم یک ایده است، هم سبکی از زندگی که در حال رایج شدن در سراسر دنیاست. گاهی اوقات می‌پنداریم هیچ قدرتی نداریم، اما این‌طور نیست. حقیقتاً می‌توانیم دنیا را تغییر دهیم، گرچه دنیا دفعتاً در حد مطلوب ما تغییر نخواهد کرد. بر خیری که شخصاً می‌توانید برسانید تمرکز کنید، نه بر مسائلی که باقی می‌مانند یا حلشان دست شما نیست. کاهش دادن رنج، چه در انسان و چه در حیوانات، مطلوب است، حتی اگر ازبین‌بردن برخی رنج‌ها فعلاً ممکن نباشد. سعی کنید با بهره‌گیری از روش‌هایی که در این کتاب معرفی شده است بیشترین خیر ممکن را برسانید، تغییری در دنیا حاصل کنید، و به بقیه‌ی فعالانِ عرصه‌ی دیگردوستی مؤثر بپیوندید. رفتار و ارزش‌های مطلوبِ فعالان جنبش دیگردوستی مؤثر در هماهنگی با یکدیگرند. این هماهنگی سبب شده است زندگی پربارتر و کامیاب‌تری داشته باشند.

آرمین نیاکان مترجم کتاب در این باره می گوید: سعادت امری گروهی و جمعی است و ما باید برای آن دست به تشکیل نهاد بزنیم. در فلسفه دیگردوستی موثر به تمرکز، انصاف و سواد رسانه‌ای برای عمل کردن نیاز داریم. پس ما نیازمند آموزش هستیم. دنیای جدید به قول هانا آرنت دچار ابتذال شر است. چنانکه ما می‌توانیم با تصمیمات کوچک و به ظاهر بی خطر شر تولید کنیم. یکی از دستاوردهای دیگردوستی موثر این است که به آسانی هم می‌شود خیر رسانید. در روانشناسی دیگر دوستی موثر گفته می‌شود که پناه بردن به پیچیدگی، عدم قطعیت باعث شده است که ما بیشترین خیر ممکن را نرسانیم. خَیر دیگردوستِ موثر اما با خیررسانی، روحیه‌ای با نشاط و روانی سالم دارد.


سوزن‌بانان، کودکان را نکشید

تصور کنید قطاری در حال حرکت است و می‌تواند در دو مسیر حرکت کند. مسیر اول، به سوی تعدادی کودک می‌رود که روی ریل ایستاده‌اند و قطعاً برخورد قطار آن‌ها را می‌کشد. مسیر دوم، به سمت اتومبیل لوکس شما می‌رود که روی ریل گیر کرده و نتوانسته‌اید آن‌را حرکت دهید.
شما سوزن‌بان هستید و می‌توانید مسیر قطار را به سمت یکی از این دو مسیر هدایت کنید. شما قطار را به کدام سمت هدایت خواهید کرد؟ کودکان یا اتومبیل لوکس خودتان؟
شما تا به پاسخ خودتان فکر کنید، داستان مختصر این آزمایش ذهنی را بگویم. این آزمایش ذهنی را پیتر سینگر فیلسوف اخلاق استرالیایی، نویسنده کتاب مشهور آزادی حیوانات، و صاحب ایده‌هایی درباره گیاهخواری، آزادی بیان، اخلاق زیستی و شاید از همه مهم‌تر برای بحث ما، صاحب ایده «دیگردوستی مؤثر» طراحی کرده است.
پاسخ‌تان به پرسش سینگر چیست؟ آیا شما قطار را به سمت خودرو لوکس خودتان هدایت می‌کنید و جلوی کشته شدن کودکان را می‌گیرید؟ اکثریت آدم‌ها احتمالاً همین کار را می‌کنند. این پاسخ پی‌آمد مهمی دارد.
ایده پیتر سینگر این است که بسیاری از ما، آن‌ها که توان خرید کالا و خدمات لوکس نظیر خرید ساعت گران‌قیمت، خوردن شام در رستوران بسیار گران، زندگی در خانه‌های اشرافی، سوار شدن بر خودروهای لوکس، استفاده از عینک و لباس برند و ... داریم، در عمل و زندگی روزمره، قطار را به سمت کودکان هدایت می‌کنیم. سینگر حامی ایده استفاده از درآمد مازاد برای نجات کودکان است.
ما در حالی که می‌توانیم هزینه‌ای را که برای بسیاری از کارهای لوکس زندگی‌مان هزینه می‌کنیم، برای نجات کودکان در خطر جهان اختصاص دهیم، از خیر مصارف لوکس خودمان نمی‌گذریم. کودکانی هستند که با چند ده یا چند صد هزار تومان از ابتلای آن‌ها به بیماری‌هایی که یک عمر آن‌ها را می‌آزارد نجات می‌یابند.
این حکایت کم‌وبیش در زندگی بسیاری از ما جاری است.
پیتر سینگر طرفدار استفاده از درآمد مازاد صاحبان این گونه درآمدها برای مقابله با مرگ و سایر خطراتی است که کودکان در خطر را تهدید می‌کند. جلوگیری نکردن از مرگ کودکان در خطر از نظر او با کشتار انسان‌ها تفاوتی ندارد.

استاد فاضلی اینچنین ادامه می‌دهد که: این متن را نوشتم تا هر کدام از ما که درآمد مازاد داریم و از آن می‌توانیم برای نجات کودکی استفاده کنیم، یادمان باشد که شاید سوزن‌بانی هستیم که قطار را به سمت کودکان هدایت می‌کنیم...

لینک دانلود خلاصه کتاب (با مقدمه استاد ملکیان)

 

مطالعه بیشتر درباره این کتاب

....

The Most Good You Can Do: How Effective Altruism Is Changing Ideas About   Living Ethically

Peter Singer

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۴۲
محمد نصیری

اغلبِ ما گمان می‌کنیم انتخاب‌هایمان در زندگی تماماً به اختیار خودمان شکل می‌گیرد؛ گمان می‌کنیم مستقل از جهان پیرامونمان می‌اندیشیم و رفتار می‌کنیم. اما رنگ‌ها حالات درونی ما را دگرگون می‌کنند؛ نام‌هایمان تا حدی سرنوشت ما را رقم می‌زنند و بر قضاوت دیگران دربارۀ ما تأثیر می‌گذارند؛ آب‌وهوای هر روز نگرش کلی ما در آن روز را جهت می‌دهد؛ و این فهرست عوامل پنهان مفصل و دراز است. بازداشتگاه صورتی توضیح می‌دهد که چگونه محیط اطراف ما و صدها عامل پنهان دیگر افکار و اعمالمان را بی‌آنکه بدانیم شکل می‌دهد. آدام آلتر برای اثبات حرف خود آزمایش‌های اعجاب‌آور بسیاری انجام داده است و آن‌ها را با زبانی ساده و گیرا و گاهی طنزآمیز توضیح می‌دهد. کتاب او هم برای تأثیر گذاشتن بر دیگران به کار می‌آید و هم برای آگاه‌شدن به اینکه چقدر تحت‌تأثیر عوامل بیرونی هستیم.

 

https://www.alef.ir/news/3980816001.html

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۸ ، ۰۰:۲۹
محمد نصیری